اگرچه مدتي است كه به سلامت روان بها داده شده و ديگر چون سابق افراد نسبت به آن موضع نميگيرند، اما هنوز بهطور كلي فقر سواد سلامت روان در جامعه برطرف نشده است. بر همين اساس حتي به شوخي هم شاهد انگ زدن به شهرونداني هستيم كه به روانشناس و روانپزشك مراجعه ميكنند.
بيرشك، روانشناس، درباره انگ زدايي از بيماريهاي روحي، ميگويد: هنوز بسياري افراد وقتي بحث مراجعه به روانشناس و مشاوره به ميان ميآيد گارد ميگيرند، حتي اگر مراجعه هم داشته باشند معمولا دوست ندارند اين مساله را مطرح كنند. براي اينكه هنوز اين ذهنيت وجود دارد كه افراد ديوانه به روانشناس و روانپزشك مراجعه ميكنند، در حالي كه بزرگترين برداشت ناصحيح همين است. در واقع همين چيزها باعث شده كه افراد دچار ترس شوند و به روانشناس و روانپزشك مراجعه نكنند.
بيشتر مردم از اينكه فردي به روانشناس مراجعه كند متاسف ميشوند و پيش خود ميگويند حتما مشكل روحي و رواني داشته كه به روانشناس مراجعه كرده است.
به نظر شما دليل عدم كارايي روانشناسي و مراجعه نكردن بعضي از افراد به روانشناس چيست؟
يكي از مشكلات و معضلاتي كه در بحث سلامت روان جامعه مطرح ميشود، مساله انگ و برچسب بيماريهاي رواني روي افراد است. شايد در مورد بيماريهاي جسماني به اين شدت مساله انگ زدن وجود نداشته باشد، آن هم براي اينكه مردم آن را به عنوان مشكل جسماني ميدانند، اما وقتي مساله به روان و ويژگيهاي شخصيت افراد برميگردد ميتواند بار منفي داشته باشد. بهطور كلي اگر بخواهم بگويم انگ چيست؛ در واقع يك نوع ويژگي منفي و نامطلوب است كه ميتواند در فردي وجود داشته باشد، به نحوي كه او را از ديگران متفاوت و متمايز ميكند. البته اين انگ ميتواند بار منفي شديدتري هم داشته باشد كه گاهي خطرناك است، يعني به فرد كلماتي مانند جاني و ديوانه اطلاق شود. از سوي ديگر، بحث انگ را در زمينههاي مختلف داريم. گاهي برخي معايب ظاهري، معلوليت ها، نواقص و مشكلات شخصيتي و اختلالات رواني برچسب ميخورند.
اگر توجه كنيد حتي مسائل قومي و نژادي هم با انگ زدن مواجه هستند. از اين رو اين مساله ريشه بسيار قديمي دارد و ناشي از اين است كه ما اطلاعات و آگاهي بسيار كمي نسبت به مسائل اعصاب و روان و خصوصيات شخصيتي افراد داريم. همچنين در گذشتههاي دور برخي بيماريهاي رواني شناخته شده نبودند و زماني كه فرد در حالت شديد مشكل رواني قرار ميگرفت ديگران فكر ميكردند كه او ديوانه و مجنون است و نميتواند در جامعه با ديگران زندگي كند. اين چنين بود كه به مراكز مخصوص مانند دارالمجانين منتقل ميشد، اما امروزه ديد و آگاهي مردم تغيير كرده و علم پزشكي هم به پيشرفت رسيده است.
از سوي ديگر، همه افراد نسبت به مشكلاتي كه برايشان ايجاد ميشود احساس متفاوتي دارند. ممكن است برخي مدتي سر حال نباشند، كناره گيري كنند، حساس شوند، گريه كنند، انگيزه خود را از دست بدهند و...، تمام اين موارد ميتواند علل مختلفي داشته باشد. از دو سه دهه قبل سازمان جهاني بهداشت سلامت رواني افراد را مطرح كرد، يعني ديد جامع و كاملتري را در نظر گرفت كه انسان جنبه فيزيكي، اجتماعي و رواني دارد، به گونهاي كه اكنون جنبه رواني براي اينكه ما بتوانيم از انسانها شناخت بهتري داشته باشيم بسيار كمككننده است. البته ما هم نسبت به سابق در اين زمينه پيشرفت داشته ايم، ولي هنوز به آن حدي كه لازم است دست نيافتهايم.
هنوز بسياري افراد وقتي بحث مراجعه به روانشناس و مشاوره به ميان ميآيد گارد ميگيرند، حتي اگر مراجعه هم داشته باشند معمولا دوست ندارند اين مساله را مطرح كنند، براي اينكه هنوز اين ذهنيت وجود دارد كه افراد ديوانه به روانشناس و روانپزشك مراجعه ميكنند، در حالي كه بزرگترين برداشت ناصحيح همين است. همه ما در ايامي نياز داريم كه با فرد متخصص حرف بزنيم. براي مثال به لحاظ جسماني به پزشك معالج مراجعه ميكنيم و در صورت نياز با كمك دارو، امآراي، آزمايش و... بهبود مييابيم، اما وقتي جنبه رواني و ذهنيتي مطرح است بهتر است به مشاوره، روانشناس و روانپزشك مراجعه كنيم تا به كمك راهنمايي آنها به آرامش برسيم.
عدهاي بر اين باورند كه براي بيماريهاي اعصاب و روان، درمان قطعي وجود ندارد. آيا اين باور درست است؟
به هيچوجه نميتوانيم بر اين مساله دست بگذاريم كه ايجاد بيماريهاي اعصاب و روان در كنترل انسان هاست. براي مثال ممكن است ترشح مادهاي در بدن انسان ايجاد اشكال كرده باشد. از اين رو روانپزشكان به اين مساله ميپردازند و با تجويز دارو سعي ميكنند تعادل بيوشيميايي كه در بدن بيمار كاهش يافته را دوباره به وجود آورند. در نتيجه شرايط بيمار بهتر ميشود. از سوي ديگر، بسياري بيماران با پيشرفت علم پزشكي، تجويز دارو و مراقبتهاي خاص اطرافيان زندگي عادي خود را دارند و ديگر بسياري از بيماريها لاعلاج نيست. بنابراين بايد اين ذهنيت را برطرف كنيم كه درمان قطعي براي بيماريهاي اعصاب و روان وجود ندارد.
اطرافيان برخي بيماران رواني تا مدتي متوجه علت تغييرات بهوجودآمده در فرد بيمار نيستند و پس از آن نيز مراجعه به پزشك را عيب ميدانند. در راستاي انگزدايي از بيماريهاي روحي بايد چه اقدامي انجام داد؟
رسانهها در اين زمينه نقش موثري دارند و ميتوانند با فرهنگسازي ديد افراد را براي مراجعه به روانشناس تغيير دهند. در واقع بايد به جامعه القا شود كه مراجعه به روانشناس و روانپزشك به معناي بيماري نيست، حتي امروزه در برخي فيلمها اين موضوع عادي جلوه داده ميشود، به گونهاي كه شخصيتهاي معروف دنيا ميگويند نياز دارند كه با يك روانشناس در تماس باشند. با توجه به اوضاعي كه در دنيا وجود دارد، استرسهاي فراوان مشكلاتي را براي افراد به وجود آورده است. در واقع استرس نه تنها روي جسم بلكه در ذهن ما نيز تاثير ميگذارد.
بر همين اساس براي اينكه با انواع آسيبهاي رواني كنار بياييم و آنها را به تعديل برسانيم نياز است كه با كمك گرفتن از متخصص استرس خود را كاهش دهيم. بنابراين رسانهها در اين مساله بسيار تاثيرگذار هستند. البته تاكنون اقداماتي را انجام داده اند، اما هنوز كمرنگ است. براي مثال در گذشته انگ بيماري رواني حتي در فيلمها هم وجود داشت، يعني اين افراد را به شكلي نشان ميدادند كه كارهاي عجيب و غريب انجام داده و ديگران آنها را مسخره ميكنند. در واقع همين چيزها باعث شده كه افراد دچار ترس شوند و به روانشناس و روانپزشك مراجعه نكنند. از اين رو بايد ذهنيتها را تعديل كنيم. همه در انگ زدايي نقش دارند، حتي به خانوادهها توصيه ميكنم كلمه ديوانه را به راحتي به كار نبرند. بنده مراجعان بسيار جواني دارم كه ميگويند والدينمان به ما ميگويند كه تو ديوانه اي، حتي در زوجهاي جوان هم اين مساله ديده ميشود، در حالي كه از آنها انتظار ميرود با داشتن تحصيلات عالي به همديگر برچسب نزنند، چرا كه بارها ديدهام در مراجعه به بنده گفته اند كه همسرم ديوانه است. او بايد به روانشناس مراجعه كند. همين مساله براي افراد بار منفي دارد و بين آنها فاصله ايجاد ميكند.
منبع : بيوته
چه زماني بايد به روانپزشك يا روانشناس مراجعه كنيم؟
مديتيشن چيست؟
اهميت مشاوره قبل از ازدواج
نوجوان سالم كيست؟
تفاوت روانشاس و روانپزشك
چطور همسر خوبي باشيم