شيوه هاي كار در روانشناسي باليني

۷ بازديد

شيوه هاي كار در روانشناسي باليني

در خانواده درماني تمام اعضاء يك خانواده به عنوان تك اعضاي يك سيستم حركت مي كنند. در ابتداي روابط ، مشكلاتي حضور دارند كه تاب و توان يكايك اعضا را سلب كرده اند .

 

چه وقت مراجعه به روان شناس ضروري مي شود ؟

درمان اختلالات رواني به همان اندازه مهم و حقيقي است كه درمان بيماري هاي جسمي . حتي در بسياري از اوقات نمي توان اختلالات جسمي را از اختلالات رواني جدا كرد. طبق آمار جسمي سازمان بهداشت جهاني علت بيش از نيمي از بيماري هاي جسمي ناراحتي هاي رواني است كه در مدت طولاني با ايجاد اختلال در كاركرد طبيعي بدن مشكلات و دردهاي سمي را به وجود مي آورند . طبعاً هر نوع فشار رواني را نمي توان بيماري خواند و كمتر كسي به محض برخورد با يك بحران رواني فوراً به روان شناس رجوع مي كند .

در مورد رجوع به روان شناس به خاطر درمان بيماري هاي رواني نيز مثل اختلالات جسمي ، هركسي مدتي را به مدارا با آن آزردگي مي پردازد و هنگامي كه فشار آن زيادتر از توان تحمل مي شود به توصيه ي اطرافيان سعي مي كند با استفاده از ويتامين هاي لازم ، مصرف نوشيدني هاي گرم و استراحت ، به بهبود خود كمك كند؛ ولي اگر در عرض دو الي سه روز بهبودي حاصل نشد به پزشك معالج خود رجوع مي كند.

اولين قدم به سمت بهبودي و تسلط يافتن بر اختلالات رواني نيز همين طور است. تشخيص اين كه چه زمان مراجعه به روانشناس ضروري مي شود به عهده خود فرد است، يعني زماني كه فرد نياز به كمك تخصصي را احساس مي كند به روانشناس رجوع مي كند.

اين نكته به اين معني است كه افرادي به روان شناس رجوع مي كنند كه توان تشخيص دارند و مي دانند مسئله اي دارند كه بايد حل شود. به طور كلي روان درماني شيوه اي است براي كمك به آن دسته از افرادي كه در آن تشخيص و مقابله با آزردگي هاي رواني را از دست نداده اند و شيوه اي است براي ايجاد و از بين بردن چيزهايي كه رشد فرد را محدود مي كنند. اكثراً وقتي اختلالات به شكل كهنه در مي آيند ، يعني زماني كه فرد بدون توجه به آنها فقط " مي سوزد و مي سازد" و يا راه حل هايي كه اختيار مي كند به اندازه كافي مؤثر نمي افتند ، رفته رفته بحران اوليه شكل مزمن به خود مي گيرد و در كنار خود بسياري از اختلالات ديگر را مي سازد كه ديگر عنان زندگي را از انسان گرفته و زندگي را تلخ مي كنند. يك روان شناس در درجه اول ، مشاور بهداشت رواني است.

ضرورت رجوع به روانشناس آن وقتي است كه فرد احساس كند دركاري و يا در حل مشكلاتي احتياج به كمك تخصصي دارد. روانشناسان تنها به مداواي بيماري نمي پردازند . آيا كسي كه به خاطر مشكل تمركز فرزندش در مدرسه يا به خاطر امور تربيتي فرزندش يا به خاطر اختلافات خانوادگي اش راه هايي را خود آزمايش كرده ولي نتايج مطلوب را نگرفته است ؛ و يا كسي كه در مورد روابطش با كار ، با همكاران ، دوستان وغيره با مشكلاتي روبرو است ؛ و يا كسي كه در مورد انتخاب شغل آينده مردد است ، احتياجي به كمك تخصصي ندارد؟ طبيعي است كه براي همه اين امور مي توان به روان شناس مراجعه كرد.

 

شيوه هاي كار در روانشناسي باليني

روان شناسي باليني و يا كلينيكي يكي از شاخه هاي كار در روانشناسي است كه منحصراً به شناخت و مداواي بيماري هاي رواني مي پردازد. اين نكته به اين معنا نيست كه آدم بايد مبتلا به اختلالات شديد رواني باشد و يا علائم شديد بيماري از خود نشان دهد تا براي مداواي آنها به مطب روانشناس رجوع كند. هر فردي در رابطه اي متقابل با محيط زندگي اش به سر مي برد و مدام در حال تأثير گذاري و تأثير گرفتن از محيط زندگي اش است. به اين معنا هر فردي داراي يك دنياي درون و يك دنياي بيرون است كه شكل دادن به هر دوي آن دنيا ها با روابطي كه خاص خود آن فرد هستند و توسط افكار ، احساسات و رفتارهاي وي ساخته و به كار گرفته مي شوند صورت مي گيرد.

با اين توصيف بسياري از اوقات در راه ايجاد تعادل بين اين دو دنيا چيزهايي سخت جاني مي كنند و توان انسان را بيش از حد محدود كرده و فشارهاي زيادي را به وجود مي آورند كه براي حل آنها انسان احتياج به كمك پيدا مي كند. اشكال اين گونه كمكها بسيار متقاوت است .

اين كمك مي تواند به صورت گپي از ته دل و حمايتي واقعي از طرف دوستي كه واقعاًً دوست است صورت بگيرد و گاهي از اوقات اين كمك حتماً بايد به صورت كمكي تخصصي و توسط متخصص باشد. در كار باليني سه شكل اصلي براي برگزاري جلسات روان درماني وجود دارد كه بنا به نوع مشكل ، هر مراجعه كننده با يكي و يا با هر سه شكل اين كار آشنا مي شود. اين سه شكل در زير قدري توضيح داده شده اند.

 

روان درماني فردي

منظور از روان درماني فردي شكلي است كه فرد با روان درمانگر خود در جلسات ملاقاتي كه فقط آن دو در آن شركت مي كنند حضور مي يابد . در روان درماني فردي اين امكان فراهم مي آيد كه فرد با احساسات و افكار خود آشنايي عميق بيابد ، به علت وجود آنها پي ببرد ، روابط فردي خود را با ديگران و با چيزهايي كه زندگي جمعي را مي سازند آشكارتر درك كرده و آنها را بهتر بشناسد و در نگاه كلي شخصيت خود را بهتر درك كند. تنها بعد از اين مرحله است كه فرد مي تواند براي رفع مشكلاتي كه وي را فرسوده كرده اند اقدام كند، بدون اينكه مانند گذشته دائماً حالت ضعف ، ناتواني ، درد ، خودخوري ، سركشي ، پرخاش و خشونت و غيره جلوي رفع مشكلاتش را بگيرند.

سرعت و شكل رفع مشكلاتي كه هر شخصي براي كنار آمدن با آنها به روانشناس رجوع مي كند از فرد تا فرد متفاوت است. ولي به صورت كلي مي توان گفت كه رهايي ا زمشكلات يعني يادگيري جديد، يعني يادگيري چيزها و روابط به نوعي ديگر ، به نوعي كه فرد ، دست وابسته ، اسير مسائلش نباشد. اين يادگيري روندي است كه سرعت و كيفيت آن در جريان روان درماني كاملاً به عهده ي خود فرد است و روان درمانگر به حكم كسي است كه تشريح اين راه ، نحوه شروع آن ، پيش بردن آن و به سرانجام رساندن آن را حمايت مي كند.

 

روان درمان گروهي

روان درماني گروهي شكل ديگري از روان درماني است كه براي مسائل معيني برقرار مي گردد و معمولاً شكل پيشرفته تري نسبت به روان درماني فردي دارد. براي تشخيص اين كه روان درماني گروهي به درد چه كسي مي خورد هر فردي تعدادي جلسات روان درماني فردي را پشت سر مي گذارد و سپس مي تواند به جمعي از كساني كه همان مشكلات را دارند بپيوندد.

در اين حال اعضاء شركت كننده در گروه رفته رفته نزديك هر عضو ديگر شده و هر عضو گروه از حمايت كنترل شده ي اعضاي گروه برخوردار شده و تمام نقش هاي جديد و چيزهايي را كه مي خواهد ياد بگيرد تا به رابطه بهتري با دنياي درون و دنياي بيرون خود دست بيابد درتمرين با ديگران ، آنها را در خود دروني مي كند.

 

مشاوره خانوادگي و خانواده درماني

در خانواده درماني تمام اعضاء يك خانواده به عنوان تك اعضاي يك سيستم حركت مي كنند. در ابتداي روابط ، مشكلاتي حضور دارند كه تاب و توان يكايك اعضا را سلب كرده اند . هركدام از اعضاي خانواده عليرغم تلاشهاي بسيارشان براي كنترل دامنه ي مشكلات رفته رفته به جايي رسيده اند كه نمي توانند با يكديگر و به عنوان تك تك اعضاي يك سيستم مشكلاتشان را حل كنند. بلكه هر كدام با رفتارشان باعث پايدار ماندن مشكلات و سخت تر شدن آنها مي شوند. در اين حال مهم است اشاره شود كه در اينجا چيزي به عنوان تقصير و يا گناه وجود ندارد و اصلاً مهم نيست كه چه كسي مسبب مسائل شده است . بلكه هدف اول در خانواده درماني فهميدن نقش تك تك اعضاي خانواده براي برنامه ريزي و ايجاد تغييرات لازم است.

 

در اين شكل از روان درماني ، خانواده به عنوان يك سيستم حضور دارد و مي آموزد كه راهها و نظم هاي جديدي ايجاد كند و آنها را به كار بسته تا اين روابط جديد جانشين روابط قبلي شوند. خانواده به عنوان يك سيستم مي آموزد تا به جاي سرپوش گذاشتن بر مشكلات كه تنها موجب پا برجا نگاه داشتن آنها مي شود براي يكايك مشكلات ، راههاي جديدي بيابد . طبيعي است كه شناخت پيدا كردن تك تك اعضا خانواده از روندهاي فكري ، احساسي و رفتاري خود و درك نقش و موقعيت خود به عنوان يك عضو از سيستم خانواده در تمام طول روان درماني نقش اساسي بازي مي كنند. مشكلات آموزشي و تربيتي كه پدر و مادر و فرزندانشان با آن روبرو مي شوند نيز در اين شيوه كار باليني به نحو بهتري نسبت به اشكال ديگر روان درماني نتيجه مي دهد.

 

منبع : عصرايران