نكته هايي كه قبل از ازدواج واجب است بدانيد

۶ بازديد

در رابطه زناشويي هر يك از طرفين براي خود هويت و شخصيت مستقل دارند و زماني كه دو نفر تصميم به زندگي مشترك مي گيرند، بايد بتوانند همراه با حفظ فرديت خود قسمتي از زندگي خود را به اشتراك بگذارند. اين اشتراك صددرصد نيست. در زندگي مشترك،افراد نيازمند يك حريم شخصي و خصوصي هستند، چرا كه وجود اين فضاي شخصي، به اندازه در كنار يكديگر بودن به همزيستي رابطه زناشويي كمك مي كند.

ازدواج

متاسفانه ديد منفي در جامعه نسبت به كساني كه طلاق مي گيرند باعث مي شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعيف ياد شود اما بايد بدانيم لزوما اين افراد مشكل دار نيستند، چرا كه گاهي به دليل انتخاب هاي غلط، اتفاق هاي پيش بيني نشده و غيرقابل كنترل در زندگي آنها پيش مي آيد كه آنان را به اين مرحله سوق مي دهد.

كم پيدا مي شوند آدم هايي كه براي طلاق ازدواج كنند. البته گاه ردپاي چنين آدم هاي عجيبي را در صفحه حوادث و دادگاه هاي خانواده مي بينيم كه ازدواج را وسيله اي براي خالي كردن جيب ديگران و سوءاستفاده هاي مالي و موقعيتي قرار مي دهند اما اغلب آدم ها ازدواج نمي كنند كه جيب خالي كنند و بعد جدا شوند. يعني ازدواج نمي كنند كه وقتي آن هدف اصلي محقق شد دست طرف مقابل را در پوست گردو بگذارند و دنبال شكار ديگري بگردند.

بيشتر آدم ها وقتي مي خواهند ازدواج كنند دوست دارند در كنار يك ديگري به نام همسر به آرامش برسند، بچه دار شوند و خانواده اي داشته باشند اما حتي اگر هر دو طرف ازدواج يعني دختر و پسر هدف ديگري جز اين نداشته باشند باز مي بينيم كه برخي از آنها در ادامه به چالش هاي بزرگ و گره هاي بازنشدني مي رسند و گاه چاره اي جز جدا شدن نمي يابند اما چرا اينگونه است؟

چرا آدم هايي كه به دنبال سوء استفاده در رابطه ازدواج نمي گردند، گاه چاره اي جز جدايي در پيش رو نمي بينند؟ واقعيت اين است كه يكي از مهم ترين تصميم هاي زندگي آدم ها يعني آغاز رابطه زوجيت زير سايه «باورهاي شناختي غيرمنطقي» قرار دارد. ترديدي در اين نيست كه همه ما در همه تصميم هاي ريز و درشت زندگي مان زير سايه باورهاي مان قرار داريم و از پنجره و ايوان باورهاي مان به مسائل و موضوعاتي كه در زندگي مان پيش مي آيد، نگاه مي كنيم، اين اتفاق خواه ناخواه در ازدواج هم مي افتد. از همين رو به هر ميزان كه مداخله باورهاي شناختي غيرمنطقي بيشتر مي شود احتمال اينكه ازدواج يك زوج به شكست منجر شود بيشتر مي شود.

كتاب «ازدواج و باورهاي رايج» نوشته دكتر نرگس چيمه، روانپزشك و عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي در نقد برخي از باورهايي است كه در فرهنگ عمومي و بدنه جامعه نسبت به ازدواج وجود دارد اما اين باورها پايه هاي منطقي و علمي ندارد.

يكي از مهمترين مباحث اين كتاب تشريح و اشاره به باورهاي شناختي غيرمنطقي در ازدواج است. يعني سوءتفاهم ها و سوءبرداشت هاي ذهني كه فرد در مواجهه با ازدواج در ذهن خود انباشته دارد و همان سوءتفاهم ها را با خود به متن رابطه زوجيت مي كشاند يا اينكه آن سوءبرداشت ها، آنقدر پيرنگ قدرتمندي در ذهن فرد دارد كه اجازه ازدواج را به او نمي دهد. مثلا فرد ممكن است كاملا كمال گرايانه با خود بينديشد كه فقط يك نفر در دنيا وجود دارد كه او را مي تواند خوشبخت كند، اين فرد هم مطمئنا خواستگار اول نيست.

يعني آنقدر بايد خواستگار قلابي بيايد و بيايد تا بالاخره آن يك نفر خواستگار اصيل، خود را نشن دهد و دُم به تله بدهد يا مثلا كسي با خود بينديشد كه همه مردها خيانتكارند، بنابراين به هيچ مردي نمي شود تكيه و اعتماد كرد. پس چرا بايد ازدواج كنيم؟

آنچه در ادامه مي آيد اشاره اي به اين باورهاي شناختي غيرمنطقي است كه مثل چتري تيره بر بالاي سر آدم هايي كه مي خواهند ازدواج كنند باز مي شود.

ازدواج

1- با كسي ازدواج كنيم كه ويژگي هاي شخصيتي متفاوتي داشته باشد

از پيامدهاي منفي اين عقيده اين است كه افراد تشويق مي شوند به دنبال همسري متفاوت از خودشان باشند تا كسي كه با آنها مشابهت دارد. اين به نوعي تشويق بي مسئوليتي است. به اين ترتيب كه آدم شلخته اي با فردي منظم و آراسته ازدواج مي كند به اين اميد كه طرف مقابل به هم ريختگي هاي او را جمع خواهد كرد. اين امر مي تواند انصراف از تغيير خاصي هم باشد يعني به جاي اينكه خودم را تغيير دهم با كسي كه نقطه مقابل ويژگي هاي من را دارد، ازدواج مي كنم. به اين ترتيب مي توانم نقاط ضعف خود را جبران كنم. زندگي با فردي كه به طور معناداري متفاوت است، تنها منجر به بروز تعارض، نارضايتي و ناخشنودي در زندگي زناشويي مي شود.

2- تا زماني كه فرد ايده آل خود را نيافته ايم نبايد راضي شويم

چنين تمايل كمال گرايانه اي باعث كاهش توانايي فرد در يافتن راه حل هاست و منجر به نتايج معكوسي مي شود چرا كه ما در دنياي پر از احتمالات زندگي مي كنيم و آرزوي حقيقت و امنيت مطلق باعث انتظارات اغراق آميزي مي شود كه سودي نخواهد داشت و در نهايت باعث ايجاد ترديد و تنش در زندگي مي شود. افرادي كه اينگونه فكر مي كنند تنها مي توانند روابط كوتاه مدتي را با ديگران برقرار سازند و به جاي اينكه به شناخت طرف مقابل بپردازند با ناپختگي به ارزيابي افراد و روابط خود روي مي آورند.

3- وجود احساس كفايت و شايستگي همسري قبل از تصميم به ازدواج

اين باور غلط باعث مي شود تا افراد مدتي طولاني مجرد باقي بمانند چرا كه بسياري از آنها هيچ وقت اين احساس كفايت كامل را به عنوان يك زن يا شوهر نخواهند داشت. در مقابل اين باور غلط مي توان گفت كه يك فرد به عنوان يك همسر بايد احساس كفايت كند اما اكثر افراد درباره شايستگي خود احساس ترديد و اضطراب دارند. اين استرس نبايد باعث كناره گيري آنها از ازدواج شود چرا كه هيچ كس كامل نيست.

4- در دنيا براي هر كس تنها يك فرد مناسب براي ازدواج وجود دارد

اين باور غيرمنطقي پيامدهاي منفي بي شماري را براي فرد به همراه مي آورد. چنين باورهايي باعث مي شوند فرد در فرآيند انتخاب همسر به شكلي منفعلانه عمل كند. به عنوان مثال برخي معتقدند نيمه گمشده آنها بالاخره خواهد آمد، بنابراين ديگر تلاشي براي برقراري ارتباط و نزديكي با ديگران و شناخت آنها نمي كنند. در مقابل اين باور غيرمنطقي مي توان گفت افراد متعددي وجود دارند كه يك فرد مي تواند براي ازدواج موفق از ميان آنها دست به انتخاب بزند.

5- يك فرد با هر كسي مي تواند خوشحال باشد به اين شرط كه آنها براي رابطه شان سخت تلاش كنند

با تلاش كافي هر چيزي ممكن است و در نهايت فرد تصميم به ازدواج ناپخته مي گيرد. پيامدهاي منفي متعددي براي چنين عقيده اي وجود دارد كه عبارتند از اتخاذ ديدگاهي سهل انگارانه و تفريطي در همسرگزيني. تعدادي از زوجين كه به چنين ديدگاهي معتقدند ماه ها و سال ها به سختي تلاش مي كنند بدون اينكه به موفقيتي در زندگي برسند.

6- زوج ها قبل ازدواج بايد ثابت كنند ارتباط خوبي در زندگي مشترك شان خواهند داشت

اين قبيل زوج ها كساني اند كه بعد از آشنايي با يكديگر، دوره نامزدي طولاني خود را صرف تلاش غيرضروري مي كنند تا ثابت كنند كه ازدواج خوبي خواهند داشت. به اين معني كه موقعيت هايي را خلق مي كنند تا نقاط قوت رابطه خود را مورد آزمايش قرار دهند. به عنوان مثال با ديگري قرار مي گذارند تا ببينند كه آيا نامزدشان واكنش حسادت آميز نشان خواهد داد يا اينكه چگونه خشم خود را كنترل خواهد كرد. در اين شرايط طرف مقابل هم خسته از اين امتحان ها به رابطه خاتمه مي دهد.

ازدواج

7- يك زوج موفق بايد هميشه با هم باشند

در رابطه زناشويي هر يك از طرفين براي خود هويت و شخصيت مستقل و جداگانه اي دارند و زماني كه دو نفر تصميم به زندگي مشترك مي گيرند، بايد بتوانند همراه با حفظ فرديت خود، قسمتي از زندگي خود را به اشتراك بگذارند. اين اشتراك صددرصد نيست و با توجه به نياز افراد براي استقلال لازم است برخي از فعاليت هاي فردي مثل شغل يا برخي علايق حفظ شود. در زندگي مشترك، افراد نيازمند يك حريم شخصي و خصوصي هستند چرا كه وجود اين فضاي شخصي، به اندازه در كنار يكديگر بودن به همزيستي رابطه زناشويي كمك مي كند.

8- اينكه عاشق كسي باشي براي ازدواج با او كفايت مي كند

عاشق شدن آسان است اما ازدواجي كه بيشتر بر پايه احساس بنا شده باشد تا عقل، خطرناك است. دوستي ها و آشنايي هايي كه بر پايه احساس و كنش ناگهاني اند، اغلب منجر به ازدواج هاي ناپخته مي شوند چرا كه افراد به شناخت درستي از يكديگر نرسيده اند. با وجود اينكه عشق عاملي موثر در شروع زندگي زناشويي است اما موفقيت ازدواج و پايداري آن به عوامل مهم ديگري بستگي دارد كه برخي از آنها عبارتند از شباهت و نزديكي در ارزش ها، گذشته مشترك، سن ازدواج، آمادگي براي ازدواج و انتظارات و خواسته هاي منطقي.

9- تا زير يك سقف زندگي نكني، نمي تواني همسرت را بشناسي

قبل از ازدواج، شناسايي ويژگي ها مرحله مهمي است كه مي تواند از طريق روش هاي مختلف مانند رفت و آمدهاي خانوادگي و مشاوره ها صورت گيرد. اگرچه كسب شناخت از طرف مقابل هيچ گاه صددرصد نيست اما به فرد كمك مي كند تا از روي آگاهي و طبق معيارهاي صحيح اقدام به تصميم گيري كند. اعتقاد به اين باور باعث مي شود كه افراد احساس كنند هر چقدر هم كه قبل از ازدواج تلاش كنند قادر به شناسايي طرف مقابل نيستند بنابراين عده اي در تصميم گيري دچار ترديد و دو دلي مي شوند و عده اي ديگر، برعكس، از تلاش براي آشنايي قبل از ازدواج پرهيز مي كنند.

10- اگر زوجي با هم دعوا كنند يعني همديگر را دوست ندارند!

انسان در هر رابطه اي از جمله مادر و فرزندي، خواهر و برادري و زن و شوهري دچار تعارض مي شود و به مشكل برمي خورد و هيچ رابطه اي بدون تعارض نيست اما اين دليل نمي شود كه آنان همديگر را دوست ندارند.

به علاوه تحقيقات نشان مي دهد كه زوج هايي كه مي آموزند چگونه تعارض ها و اختلافات خود را به طور موثر و كارآمد حل و فصل كنند، بيشتر از زوج هايي كه فاقد چنين مهارت هايي هستند مي توانند به زندگي مشترك ادامه دهند.

11- ذكر مشكلات و كند و كاو گذشته مي تواند مفيد باشد

گرچه در بسياري از موارد، مشكل مي تواند هم متاثر از اتفاقات گذشته و هم تحت تاثير رويدادهاي زمان حال زندگي باشد اما زير و رو كردن گذشته ها جز اينكه احساسات ناخوشايند قبلي را در رابطه با موضوع مشكل زا زنده كند، سود ديگري ندارد.

نكته مهم اين است كه فرد با مشكل فعلي روبرو شود و به دنبال پيدا كردن راه حلي براي آن باشد، به گونه اي كه پس از حل مشكل به سطحي از خودآگاهي برسد كه در آن به نقاط قوت و ضعف خود پي ببرد و در برطرف كردن آنها سعي كند و نقاط قوت خود را نيز ارتقا ببخشد.

12- تصميم براي انتخاب همسر، آسان و بسته به شانس است

اين عقيده باعث كاهش تلاش فرد در انتخاب همسر و در نهايت منجر به انتخاب نامناسب مي شود. همچنين اين باور، باعث كاهش مسئوليت پذيري افراد هنگام شكست و ناكامي مي شود و در نهايت تلاشي براي بهبود رابطه و حل مشكلات آن نخواهند كرد.

13- زندگي مشترك بايد سرشار از خوشي باشد و يك زوج بايد تمام رضايت خاطر خود را در زندگي مشترك به دست آورند

زندگي زناشويي نيز مانند هر رابطه ديگري در معرض تعارض ها و ناكامي ها قرار دارد، بنابراين نبايد انتظار داشت كه هميشه همه چيز مطابق ميل ما پيش برود اما اعتقاد به اين باور كه زندگي مشترك يعني خوشي محض و همسر يعني رضايت خاطر مداوم باعث مي شود افراد با كوچكترين ناكامي دچار يأس شوند و به زندگي زناشويي خود آسيب بزنند.

14- ازدواج مي كنم و در صورت بروز مشكل طلاق مي گيرم

برخي افراد ديدگاه ساده انگارانه اي نسبت به طلاق دارند و اين تصور را دارند كه اگر بعد از ازدواج با مشكلي مواجه شوند به راحتي مي توانند جدا شوند. اين افراد آگاهي كمي از پيامدهاي طلاق دارند و نمي دانند كه جدايي، اثرات مخرب رواني، اجتماعي و جسمي به بار مي آورد و اين اثرات در برخي موارد مدت ها در افراد باقي مي ماند. از طرفي افرادي كه با اين طرز تفكر ازدواج مي كنند تعهد و پايبندي كمتري براي حفظ رابطه دارند و به محض مواجه شدن با مشكلات، طلاق را به عنوان اولين راه حل در نظر مي گيرند.

15- طلاق يعني شكست

اگرچه طلاق به عنوان پديده اي مذموم شناخته شده است اما در برخي شرايط مي تواند به عنوان آخرين راه حل مطرح شود. ماندن طولاني مدت در محيط پر از تنش و درگيري نه تنها به بهبود اوضاع كمك نمي كند بلكه دو طرف را فرسوده مي كند و سلامت جسمي و رواني آنها را به خطر مي اندازد. در اين شرايط جدايي به عنوان يك راه حل مي تواند به افراد كمك كند تا شروع جديدي براي زندگي خود به وجود بياورند.

ازدواج

16- كساني كه طلاق گرفته اند افراد مشكل دار و ضعيفي اند!

متاسفانه ديد منفي در جامعه نسبت به كساني كه طلاق مي گيرند باعث مي شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعيف ياد شود اما بايد بدانيم لزوما اين افراد مشكل دار نيستند چرا كه گاهي به دليل انتخاب هاي غلط، اتفاق هاي پيش بيني نشده و غيرقابل كنترل در زندگي آنها پيش مي آيد كه آنان را به اين مرحله سوق مي دهد.

 

منبع: عصر ايران

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.