روانشناس ايراني

روانشناسي كاربردي

آشنايي با اختلال افسردگي فصلي

۸ بازديد

سلامت نيوز:اختلال افسردگي فصلي نشانه‌هايي دارد كه از آن جمله اينكه در طول زمستان پيش مي‌آيد، در بهار يا تابستان سال بعد بهبود مي‌يابد و به همين دليل به آن افسردگي فصلي مي گويند.
به گزارش سلامت نيوز به نقل از زندگي آنلاين ، همه انسان‌ها در مقطعي از زنـدگي خود احساس «افسردگي» مي كنند و معمولا علت اين افسردگي رابه رويدادهاي مشخصي ريط مي‌دهند.
در ايجاد افسردگي دو نوع رويداد اهميت ويژه‌اي دارند.«فقدان» و «شكست»!تجربه‌هايي مانند ازدست دادن شغل يا فوت بستگان نزديك مي‌توانند باعث آغاز دوره‌اي از غم و خمودگي باشند.همچنين شكست‌ها، مانند ردشدن در امتحان يا عدم موفقيت در قانع كردن فرد مورد علاقه براي ازدواج نيز مي‌توانند به نااميدي و ايجاد احساس‌هاي منفي منجرشوند.در اختلال افسردگي معمولاً، نشانه‌هاي هيجاني، انگيزشي، شناختي، رفتاري و فيزيولوژيكي ديده مي‌شوند.

 

روش‌هاي درماني براي اختلال افسردگي
از جمله روش‌هاي درماني براي اين اختلال مي‌توان به درمان‌هاي بيولوژيكي، دارو درماني و درمان با شوك الكتريكي كه به عدم تعادل مواد نوروشيميايي است اشاره كرد.همچنين برخي ديگر از روش‌هاي درماني نيز وجود دارند از جمله: روان درماني سايكوديناميك يا روان كاوي، درمان رفتاري يا رفتار درماني و روان درماني شناختي رفتاري."همچنين براي درمان اختلال افسردگي فصلي مي‌توان از«نور درماني» استفاده كرد.نور در نور درماني كه بهترين درمان براي اين اختلال محسوب مي‌شود، افراد را زير نورهاي مصنوعي و شبيه به نور خورشيد قرار مي‌دهند كه هفته‌اي چند روز و هر روزچند ساعت انجام مي‌گيرد.

 

توصيه‌هاي روان‌شناس
دوستان و همراهان هميشگي! اگر نشانه‌هايي كه از آنها نام برده شد را در خود ديديد و احساس كرديد كه رفتار و عملكرد شما نسبت به قبل دچار تغيير شده است سعي كنيد در اولين فرصت ممكن نزديك روان‌شناس باليني يا يك روان پزشك متخصص و مجرب برويد و علائم و نشانه‌هاي بيماري خود را براي بازگو كنيد كه اگر نياز به درمان بود توصيه‌هاي درمانگري را انجام دهيد و از خود درماني و استفاده از داروهاي ضد افسردگي بدون تجويز پزشك متخصص لطفاً خودداري كنيد.

 

اختلال عاطفي فصلي يا اختلال افسردگي فصلي در يك نگاه
اختلال افسردگي فصلي نشانه‌هايي دارد كه از آن جمله اينكه در طول زمستان پيش مي‌آيد، در بهار يا تابستان سال بعد بهبود مي‌يابد و به همين دليل به آن افسردگي فصلي مي گويند.اين اختلال تقريباً عموميت داردو 1 تا 3 درصد بزرگسالاني را كه در آب و هواي مناطق معتدل زندگي مي‌كنند را نيز تحت تأثير قرار مي‌دهد!نشانه‌هاي اساسي و اصلي اين اختلال عبارتند از: «غمگين بودن، بي رمق بودن، پرخوابي، اشتها و هوس شديد به هيدرات‌هاي كربن، پر خوري و افزايش وزن»!شواهد باليني موجود نشان مي‌دهد كه علت اصلي ابتلا شدن برخي از افراد به افسردگي فصلي احتمالاً اين است كه دوره‌هاي طولاني تاريكي در زمستان ترشح هورمون "ملاتونين" را افزايش مي‌دهد.افزايش ترشح هورمون ملاتونين باعث كند شدن افراد و در نتيجه، احساس خواب‌آلودگي و بي‌رمقي مي‌شود.

منبع : سلامت نيوز

 

25 واقعيت در مورد هيپنوتيزم كه احتمالا نمي دانستيد

۵ بازديد

بسياري از ما در فيلم ها ديده ايم كه افراد بدجنس از قدرت هيپنوتيزم براي وادار كردن فردي براي انجام كاري استفاد ميكنند اما در واقعيت هيپنوتيزم راهي جهت دسترسي به خود آگاه است. شما هميشه در كنترل هستيد . 

 

حقايق و رازهاي جالب در مورد هيپنوتيزم

1.معالجه امراض بوسيله هيپنوتيزم مثل هيپنوتيزم نيست. درمان با هيپنوتيزم يك هيپنوتيزم كاملا هدايت شده با هدف كمك به يك بيمار در پيشگيري از يك مشكل روانشناختي است.

 

 2. يپنوتراپيست ها ميتوانند گواهي و مجوز رسمي دريافت كنند اما هيچ مقرراتي در اين باره موجود نيست.

 

3. خود تلقيني يا تلقين بوسيله يك هيپنوتراپيست در هنگام درد زايمان ميتواند جهت كاهش درد مفيد واقع شود.

 

4. تحقيقات روي كورتكس مغز نشان ميدهد كه در هيپنوتيزم ، مغز تحت شرايط نوروفيزيولوژي جديدي قرار مي گيرد

 

5.هيپنوتراپيست ها براي هيپنوز كردن بيمار معمولا از تكنيك هاي خاص القايي همچون تجسم ، فيكس كردن چشم ها يا وضعيت و حالت جسمي استفاده مي كنند. 

 

6. ميزان موفقيت هيپنوتيزم تا ميزان زيادي بستگي به اين دارد كه شما تا چه حد ميتوانيد در تلقين موفق بوده ايد.

 

7. هيپنوتيزم نبايد براي افرادي كه از بيماري هاي شديد رواني رنج ميبرند استفاده شود.  

8. هيپنوتيزم چهار مرحله دارد :خلسه سبك، خوابگردي آشكار ، خواب مطلق و مرحله كما.

 

9. خود تلقيني شاخه اي از هيپنوتيزم است كه در آن فرد با استفاده از عبارات و موقعيت هاي مثبت به طور پيوسته درك خود را تغيير ميدهيد.

 

10.درحاليكه هيپنوتيزم ميتواند ابزار عملي مناسسب براي بيمارن خاص باشد ، نبايد جايگزيني براي درمان اصلي باشد و در جلسات روانپزشكي نبايد به عنوان تنها مورد درماني استفاده شود.

 

11. در تاريخ بشري هيپنوتيزم با سحر و جاد همراه است اما تاريخ علمي آن با فرانسيس مسمر و در قرن 18 ميلادي آغاز شد.

 

12.هيپنوتيزم به بازگشايي و كمك به افراد براي پيدا كردن خاطرات گم شده در ناهشيار كمك ميكند.

 

13. والديني كه از استفاده مكرر فرزند بيش فعال شان از دارو ناراحت هستند ميتوانند هيپنوتيزم را بعنوان درمان اين بيماري در نظر بگيرند. هيپنوتيزم احساس كنترل و عرت نفس را در كودك بالا برده و استرس را نيز ميكاهد. 

 

14.استيج هيپنوتيزم يك نوع بسيار متفاوت از هيپنوتيزم است كه در آن از روانشناسي براي پيدا كردن افراد صحيحي براي استفاده مي شود. وقتي معيارهاي مناسب را يافتيد، استيج هيپنوتيزم معمولا ميتواند افراد را بي چون و چرا وادار به انجام كاري كه از آن ها درخواست مي شود كند.  

15.براي منظم شدن، هيپنوتيزم ميتواند بعنوان ابزاري براي رسيدن به هدف شما را ياري كند و شما را در موقعيت ريلكس و خلسه مانند قرار دهد كه ميتواند كمك به قرار گرفتن تان در مسير حركت باشد.  

16 مطالعات نشان ميدهد كه برخي افراد پس از اينكه هيپنوتيزم شدند ، توانستند سيگار را ترك كنند.  

 17هيپنوتيزم فرد را در مواجهه و مغلوب شدن بر ترس ها و فوبيا ها كمك مي كند ، مغز را ياري ميكند تا بتواند ادراك خود را در هنگام مواجه با فوبيا تغيير دهد.  

. 18عوارض جانبي هيپنوتيزم نادر است اما سردرد ، خواب آلودگي، اضطراب و ايجاد خاطرات دروغين همه عوارض جانبي آن شناخته مي شوند.  

  19.عليرغم آنچه در فيلم ها ديده ايد ، نميتوان در خلسه هيپنوتيزم گير افتاد.

 20 هيپنوتيزم به درمان بيخوابي و جلوگيري از راه رفتن هنگام خواب كمك ميكند.  

21.هيپنوتيزم براي كمك به افراد جهت تحريك حواس، رفتار و افكار بيمار به كار گرفته مي شود.  

22.برخي از هيپنوتراپيست ها براي بيماراني كه توجه كوتاهي دارند از هيپنوتيزم هاي القايي سريع استفاده مي كنند.  

23.هيپنوتيزم اگر با ورزش و رژيم غذايي مناسب همراه باشد ميتواند منجر به كاهش وزن شود.  

 .24تكنيك مشترك هيپنوتيزم اين است كه به طور ذهني فرد را به سمت يك پله هدايت كند.  

25.هيپنوتيزم همچنين ميتواند كمك به از بين بردن ديگاه هاي منفي و افزايش مثبت نگري فرد كند و همين موضوع منجربه افزايش اعتماد به نفس مي شود

منبع :‌ نمناك

 

نكات طلايي كه قبل از ازدواج بايد بدانيد!

۷ بازديد

نكات طلايي كه قبل از ازدواج بايد بدانيد!

اگر تا 23 سالگي براي ازدواج صبر كنيد، احتمال اينكه طلاق بگيريد بسيار كمتر مي‌شود

اتفاقا برخلاف داستان‌هاي قديمي، رابطه‌ها به سادگي ايجاد نمي‌شوند و ساختن آن‌ها زمان مي‌خواهد. بنابراين ما نكات بسيار خوبي را بر اساس پژوهش‌هاي انجام شده در حوزه علوم اجتماعي جمع‌آوري كرده‌ايم

23سالگي

اگر تا 23 سالگي براي ازدواج صبر كنيد، احتمال اينكه طلاق بگيريد بسيار كمتر مي‌شود. مطالعه انجام شده در سال 2014 در دانشگاه پنسيلوانيا نشان داد كه آن دسته از آمريكايي‌هايي كه از سن 18 سالگي زندگي با شريك زندگي‌شان را شروع مي‌كنند، با احتمال 60 درصدي طلاق مواجه هستند. از سوي ديگر، افرادي كه تا سن 23 سالگي براي شروع زندگي مشترك خود منتظر مي‌مانند، با احتمال طلاق 30 درصدي مواجه خواهند شد

فاز عشق تنها يك سال باقي مي‌ماند

بر اساس گفته گري لواندوفسكي، روانشناس دانشگاه مانموث، فاز ماه عسل كه در آن عشق، احساسات و نگاه مثبت به شريك زندگي‌تان در بيشترين حد خود است، زياد دوام نمي‌آورد

بالاخره به اين نتيجه مي‌رسيد كه شبيه نيستيد!

به محض اينكه زندگي‌تان را آغاز مي‌كنيد، پي مي‌بريد كه اولويت‌ها و آستانه‌ي تحمل مشابهي – مثلا نسبت به شدت شلختگي يا نظافت – نداريد. 

هيجان براي اخبار خوب

اگر هنگام شنيدن اخبار خوب از سوي شريك زندگي‌تان هيجان زده شويد، رابطه بهتري را تجربه خواهيد كرد. نتايج چندين مطالعه نشان مي‌دهد كه زوج‌هايي كه اخبار خوب زندگي يكديگر را جشن مي‌گيرند (برخلاف برخي كه آن را ناديده گرفته و يا به سادگي از كنار آن رد مي‌شوند) از كيفيت بهتري در رابطه‌شان برخوردار مي‌شوند

شادترين ازدواج‌ ها بين دوستان نزديك رخ مي‌دهد

پژوهش انجام شده توسط دفتر ملي اقتصاد در سال 2014 نشان مي‌دهد كه دوستي مي‌تواند رابطه عالي بين ازدواج و رضايت از زندگي را بيان كند

اختلاف سني

هرچه سن دو طرف يك رابطه به هم نزديك‌تر باشد، احتمال طلاق در بين آن‌ها كمتر مي‌شود. مطالعه انجام شده در دانشگاه اِموري نشان مي‌دهد كه احتمال طلاق در زوج‌هاي با فاصله سني 5 سال 18 درصد بيشتر از موارد ديگر است. اين احتمال در زوج‌هاي با اختلاف سني 10 سال 39 درصد بيشتر است

رنجش در زوج‌هايي كه همكاري نمي‌كنند

بيش از 60 درصد آمريكايي‌ها مي‌گويند كه كمك كردن در انجام كارهاى‌ عادى‌ و روزمره‌ زندگي نقش مهمي در داشتن يك ازدواج موفق دارد. اگر هر شخص كاري را كه در انجام آن تبحر دارد را انجام دهد، ازدواج شكل بهتري به خود مي‌گيرد.

منبع : بيوته

 

همه چيز درباره هيپنوتيزم

۶ بازديد

همه چيز درباره هيپنوتيزم

سلامت نيوز: در نمايشهاي هيپنوتيزم ، لحظات مجذوب كننده اي وجوددارد، هنگاميكه شركت كنندگان نمايش را به برآشفتگي و دستپاچگي در مقابل حضار واميدارد. اما هيپنوتيزم چيزي فراتراز يك سرگرمي ميباشد. هنگامي كه توسط يك متخصص با صلاحيت بكارگرفته شود، ميتواند بسياري از مسايل مشكل ساز شما را رفع كند. به خواندن خود ادامه دهيد تا با حقايق هيپنوتيزم آشنا گرديد. 

● هيپنوتيزم چيست؟

فرهنگ لغت Webster واژه هيپنوتيزم را اينگونه توصيف مي كند: حالتي است مشابه خواب ، كه توسط كسي القا شده باشد و تلقيناتش بسادگي و بدون مقاومت توسط فرد پذيرفته ميگردد. اگر چه كارشناسان معتقدند، هيپنوتيزم بيشتر نوعي خيالبافي است تا يك خواب. 

● هيپنوتيزم

هنگام هيپنوتيزم، شما همواره هوشيار هستيد و تنها به محركات بيروني واكنش نشان مي دهيد. اين اساسا مشابه زماني است كه در حال مطالعه يك كتاب مهم و جذاب هستيد. شما حقيقتا” نميتوانيد به چيز ديگري جز موضوع آن كتاب فكركنيد. تمام توجه شما متمركز خواهد ماند، تا زماني كه وضعيت حس آگاهيتان تغيير كند. 

● هيپنوتيزم چگونه عمل مي كند؟

براي رساندن به اين حالت، فرد هيپنوتيزم كننده شما را وادار به تمركز بروي صداي خود و يا يك شيء ميكند. چيزيكه در مرحله بعد رخ ميدهيد اينست كه ذهن آگاه و هوشيار شما فعاليتش در روند تفكر كاهش مي يابد، زيرا عميقا آرامش ذهن پيدا كرده ايد. اين موضوع سبب ميشود ذهن ناخوداگاه شما در دسترس او قرار گيرد.

هنگاميكه هيپنوتيزم ميشويد، بيشتر مستعد پذيرش تلقينات در خصوص اينكه چگونه احساس كرده، رفتار نموده و بيانديشيد، خواهيد شد. زماني كه فرد هيپنوتيزم كننده با شما سخن ميگويد، ذهن ناخوداگاه شما با مقاومت كمتري تلقينات را مي پذيرد. اين دقيقا مانند حالتي است كه فرد هيپنوتيزم كننده مستقيما با شخص تصميم گيرنده در اداره و نه يك كارمند جزء صحبت ميكند. 

● اقسام هيپنوتيزم

از نقطه نظر علمي، هيپنوتيزم به سه گونه عمده تقسيم ميگردد: تلقيني، پسرفتي و تحليلي. هر كدام از اين اقسام توسط متخصصين علم هيپنوتيزم مورد استفاده قرار ميگيرند.

تلقين درماني ، زماني است كه به فرد تلقينات ساده اي القا مي شود تا طرز فكر، احساس و كردار وي را تغيير دهند تا اينگونه مشكل او را رفع كنند. هيپنوتيزم كننده هاي نمايشهاي سرگرمي نيز در اين گروه قرار مي گيرند. هر چند كه در آن كار جنبه درماني مطرح نمي باشد.

در پسرفت درماني، فرد هدايت مي شود تا خاطرات گذشته خود را بياد بياورد، تا وي بهتر بتواند به علت مشكلاتي كه اكنون از آنها رنج مي برد، پي ببرد.

سرانجام در تحليل درماني ، متخصص مي كوشد ذهن ناخودآگاه فرد را تحليل كند تا متوجه مشكل آن گردد. 

● آيا شما مي توانيد هيپنوتيزم شويد؟

از نقطه نظر تئوري، هيپنوتيزم بروي همه افراد انجام شدني است. با اين وجود استثناهايي وجوددارند.متخصصين كشف كرده اند كه هيپنوتيزم كودكان خردسال، افراد مست و اشخاص داراي بهره هوشي بسيار پايين، عملا” غير ممكن است. مضاف بر اينكه ناتواني در تمركز كامل ميتواند هيپنوتيزم شدن را براي فرد غير ميسر سازد.

براي هيپنوتيزم شدن سه پيش نياز اساسي وجود دارد

▪ بايد خواهان و راغب به هيپنوتيزم شدن باشيد.

▪ بايد به اينكه هيپنوتيزم بروي شما قابل انجام است باور داشته باشيد.

▪ بايد قادر باشيد آرام شده و تمدد اعصاب پيدا كنيد.

هيپنوتيزم هنگامي به بهترين صورت عمل مي كند ، كه شما شديدا” برانگيخته شده باشيد و هيپنوتيزم كننده از مشكل خاص شما كه براي كمك به او مراجعه كرده ايد، آگاه باشد.اين تصور كه افراد شكاك به هيپنوتيزم و يا داراي اراده قوي قادر به هيپنوتيزم شدن نميباشند، واهي و غير واقعي است. درحقيقت متخصصين بر اين باورند كه چنين افرادي كانديدهاي بسيار مناسبي براي هيپنوتيزم شدن هستند.هرچند كه فرد ميبايست خود مايل به همكاري باشد. 

● تلقينات پس از هيپنوتيزم

تلقيناتي كه شما را هدايت مي كند تا اينكه باورشان نماييد، مي تواند توسط صداي فرد، كلمات، حركات، اصوات خاص و حتي يك رايحه خاص آغاز گردد. با وجود اين ميتواند شستشوي مغزي طولاني مدتي براي شما ايجاد كند. براي مثال هرگاه كلمه “كاستينوپل” را مي شنويد اقدام به سرقت منازل ميكنيد. همانند شخصيت وودي آلن در فيلم نفرين عقرب.

با اين وجود،تلقين درماني بطور كلي پيرامون تغيير رفتار شما در آينده ميباشد. در حين اين نوع هيپنوتيزم ، به شما تلقيناتي داده ميشود كه درآينده ميبايست اجرا گردند. براي مثال چنانكه شما تلاش ميكنيد كشيدن سيگار را ترك كنيد، به شما القا ميگردد هرگاه هوس سيگار كشيدن كرديد، در شما احساس اشتياق به دويدن و يا چيزي مشابه آن پيدا خواهد شود.اينها تلقينات پس ازهيپنوتيزم ناميده ميشوند. شما ديگر تحت هيپنوتيزم نخواهيد بود، اما تلقينات به كار خود ادامه خواهند داد. اين با كنترل فكر تفاوت دارد كه در آن تاثير يك جلسه هيپنوتيزم درماني تنها براي مدت تقريبي چندين ساعت تا دوهفته ادامه خواهد يافت. اين گونه تلقينات ، بمنظور اينكه بتوانند تاثير مفيد طولاني مدت داشته باشند، نياز دارند تا در يك دوره چند جلسه اي تقويت گردند. همچنين هيپنوتيزم درمانهاي مجرب ، براي شما مطالب خواندني و CD هاي صوتي تدارك مي بينند تا هر روز خودتان شخصا” به تقويت تلقينات بپردازيد. 

● آيا هيپنوتيزم خطري ندارد؟

بزرگترين ترس و واهمه در رابطه با هيپتوتيزم اين است كه شما را وادار به انجام اعمال پست و غير اخلاقي نمايد. اطمينان داشته باشيد شما را نميتوان وادار به انجام كاري گردانيد كه در حالت عادي انجامش نمي دهيد. 

بياد داشته باشيد اين ذهن ناخودآگاه شما مي باشد كه در حين هيپنوتيزم مورد درخواست و مخاطب قرار ميگيرد و از آن جايي كه اخلاقيات شما درآن جاي گرفته، شما كاملا از انجام عملي بر خلاف اراده خود مصون ميباشيد. تنها زماني هيپنوتيزم خطرناك ميباشد كه فرد تحت تاثير الكل و مست باشد.

 

● هيپنوتيزم براي چيست؟

قبلا اشاره كرديم كه هيپنوتيزم مي تواند در درمانهاي روانشناسي مورد استفاده قرارگيرد. اما موارد استفاده كاربردي ديگري نيز دارد كه شامل:

▪ تغييرعادات غلط چون پرخوري و استعمال دخانيات

▪ برطرف كردن ترسهاي مفرط

▪ كاهش استرس اضطراب و ترس

▪ درمان آسم

▪ التيام بيماريهاي پوستي

▪ درمان سردردهاي ميگرن

▪ كاهش عوارض شيمي درماني

▪ كنترل خونريزي در جراحي ها و اعمال دندانپزشكي

▪ كنترل فشار خون

▪ بهبود سيستم ايمني بدن

به عنوان يك اصل، هيپنوتيزم همراه با ديگر درمانها مورد استفاده قرار ميگيرد و نه لزوما بطور انفرادي.

 

● شروع كنيد

يافتن متخصص

هيپنوتيزم زماني كاربردي وسيع دارد ، كه فقط توسط سازمانهاي معتبر انجام پذيرد. در واقع انجام عمل هيپنوتيزم، در اكثر كشورها به طور قانوني كنترل نمي گردد. اساسا دو دسته وجود دارند كه به حرفه هيپنوتيزم به مفهوم درماني آن مشغول هستند:

نخست متخصصين علوم پزشكي مجاز، پزشكان، روانشناسان، كارشناسان علوم اجتماعي و روانپزشكان. روي هم رفته اين افراد علاوه بر تحصيلات دانشگاهيشان آموزش تخصصي ديده اند تا قادر به انجام عمل هيپنوتيزم گردند.

دوم هيپنوتيزم كنندگان گواهي نامه دار غير متخصص. اين افراد متخصص پزشكي نميباشند اما دوره آموزشي ۲۰۰ ساعته هيپنوتيزم را بپايان رسانيده اند.

 

● پرسشهاي متداول در خصوص هيپنوتيزم:

1- آيا هيپنوتيزم عوارض زيانبار بلند مدت دارد؟

خير. هيپنوتيزم برعكس براي بهبودي تندرستي شما در بلند مدت ميباشد. درهرصورت سابقه پزشكي خود را با هيپنوتيزم كننده در ميان بگذاريد تا مطمئن شويد يك كانديد ايده آل مي باشيد. همچنين اگر شما زمينه تفكرات توهم آميز داريد و يا از الكل و مواد مخدر استفاده مي كنيد، امكان خطر وجود خواهد داشت.

هنگامي كه شما از حالت خلسه خارج ميگردييد ممكن است اندكي احساس گيجي و و سردرگمي كنيد اما هيچگاه اين حالت زياد بطول نخواهد انجاميد. احساس اضطراب پس از آن معمولا نشانه اثر بخشي درماني مي باشد. با اين حال با هيپنوتيزم كننده خود در خصوص آن صحبت كنيد. 

2 -آيا ميتوان تا مدت نامحدود تحت تاثيرهيپنوتيزم باقي ماند؟

هر شخصي كه فيلمهايي نظير Office Space را ديده باشد ، در اين فكر است كه هرگاه هيپنوتيزم كننده در حين هيپنوتيزم فرد ناگهان بميرد، چه اتفاقي رخ خواهد داد. نگران نباشيد، شما قادر خواهيد بود به تنهايي از حالت خلسه خود خارج گرديد.يا براي چند دقيقه به خواب فرو خواهيد رفت وبطور طبيعي بيدار خواهيد شد و يا متوجه آن مي شويد كه كسي با شما سخن نميگويد و با يك احساس طراوت چشمان خود را باز مي كنيد. 

3-آيا ميتوان در هر زمان از آن حالت خارج شد؟

همانطور كه قبلا بحث شد ، هيپنوتيزم مي بايد از طرف شما و با ميل داوطلبانه حس ناخودآگاه صورت گيرد. بنابراين ضمير ناخودآگاه شما همواره تحت كنترل مي باشد و هرگاه موضوعي ناراحتتان كند، قطعا امكان خواهد داشت از آن حالت خارج شويد. 

4 -آيا ميتوان حالت خلسه را بعدا به خاطر آوريد؟

هر اندازه جلسه هيپنوتيزم عميقتر باشد ، به خاطر آوردن لحظات هنگام هيپنوتيزم كمتر خواهد بود. و اين ضمير ناخودآگاه خود شماست كه مي گويد به چه اندازه هيپنوتيزم عميق باشد. اكثر افراد قادر هستند حداقل لحظاتي را به خاطر بياورند.

 

● احساس خواب آلودگي ميكنيد…

اعتبار هيپنوتيزم بعنوان يك ابزار درماني قابل اطمينان ، همواره مورد بحث دانشمندان بوده است. اما هزاران مشتري خوشنود ، نميتواند بي سبب و غير واقعي باشد.ميتواند؟ اگر اعتقاد داريد كه هيپنوتيزم براي شما مناسب ميباشد ، بهترين توصيه در اين نظر اين است كه با توقعات و انتظارات معقول و اندك به آن مبادرت ورزيد.

 

منبع : سلامت نيوز

 

هيپنوتيزم يا خواب مصنوعي؛ از واقعيت تا تخيل

۶ بازديد

هيپنوتيزم يا خواب مصنوعي؛ از واقعيت تا تخيل
گاهي مسائلي درباره هيپنوتيزم بيان مي شود كه ريشه در واقعيت ندارد و تنها برداشتي از تصورات و تخيلات افراد است؛ به ويژه اينكه در فيلم هاي سينمايي و برخي نمايش هاي سرگرمي، نمونه هايي از هيپنوتيزم نشان داده مي شود كه باعث مي شود افراد باور كنند كسي كه توانمندي هيپنوتيزم كردن دارد، چه كارها كه نمي تواند بكند!


فصلنامه روانپزشكي و جامعه: واژه هيپنوتيزم همواره براي افراد مختلف واژه اي جذاب است. گاهي مسائلي درباره هيپنوتيزم بيان مي شود كه ريشه در واقعيت ندارد و تنها برداشتي از تصورات و تخيلات افراد است؛ به ويژه اينكه در فيلم هاي سينمايي و برخي نمايش هاي سرگرمي، نمونه هايي از هيپنوتيزم نشان داده مي شود كه باعث مي شود افراد باور كنند كسي كه توانمندي هيپنوتيزم كردن دارد، چه كارها كه نمي تواند بكند! آيا بايد از چنين كسي ترسيد؟ آيا او مي تواند ما را مجبور به انجام كارهاي خاصي بكند؟ آيا مي تواند به اسرارمان پي ببرد؟


سوال هايي از اين دست پيوسته با واژه هيپنوتيزم همراه است. به نظر من يكي از علل مهم اين گونه سوال ها و تصورها و همچنين دليل مهم جذابيت اين واژه، رازآلود بودن و شفاف نبودن آن است. تصور سفر در زمان، ديدن محل هايي در نقاط مختلف دنيا و نمونه هايي از اين دست، از جذابيت هاي هيپنوتيزم است و از طرف ديگرترس از لورفتن اسرار، ترسِ از دست دادن كنترل بر رفتار و همچنين گم شدن در عالم هيپنوتيزم، از جمله ترس هايي است كه از شيريني مزاياي آن نزد افراد مي كاهد.


در اين مقاله سعي مي كنيم در حد حوصله مخاطب و به زباني ساده و قابل فهم و با پرهيز از لغات علمي سخت، به تعريفي درست از اين تكنيك پرداخته و گامي كوچك در جهت شناخت درست هيپنوتيزم و تصحيح باورهاي نادرست درباره آن برداريم.

 

هيپنوتيزم چيست و چه نيست؟
حتما بارها براي شما اتفاق افتاده است كه در حال انجام كاري باشيد و تمام تمركز و حواستان جلب آن كار باشد؛ به شكلي كه متوجه اتفاقات اطراف خود نشويد. در اين حالت شما در حالت هيپنوز هستيد. در حقيقت هيپنوز عبارت است از تمركز كامل روي يك اتفاق، يك نقطه يا يك صدا.

از نظر علمي بايد گفت هيپنوتيزم تكنيكي است كه در مسائل روانشناسي و مسائل مربوط به ذهن و روان كاربرد دارد. واژه هيپنوتيزم با خواب مصنوعي با يكي از گرايش هاي مهم روانشناسي به نام «روانكاوي» ارتباطي تنگاتنگ دارد و در حقيقت مي توان گفت هيپنوتيزم مي تواند يكي از تكنيك هاي روانكاري باشد. در روانكاوي انسان داراي دو سطح ادراكي هشيار و ناهشيار يا خودآگاهي و ناخودآگاهي، است. در برخي منابع اين تقسيم بندي بدين شكل است: هشيار، نيمه هشيار و ناهشيار.


سطح هشياري يا خودآگاهي، سطحي است كه در آن فرد در حالت درك كامل محيط و اتفاقات اطراف است و به قول عوام بيداري نام دارد. در اين سطح افكار و مسائل داخلي ذهن فرد رفتار او را كنترل و اداره مي كنند؛ مثلا فرد تصميم مي گيرد غذا بپزد.


سطح ناهشيار سطحي است كه فرد ارتباط خود را با محرك هاي محيطي و اتفاقات اطراف از دست مي دهد يا رفتاري از فرد سر مي زند كه دليل آن در ذهن او شكل نگرفته و معمولا خود او متوجه نمي شود كه چرا آن كار را كرده است. مثلا ممكن است بارها براي شما اتفاق افتاده باشد كه ناگهان احساس اضطراب و دلشوره كنيد. بهترين مثال براي عالم ناهشيار، عالم خواب يا زماني است كه در خواب به سر مي بريد. در اين هنگام بر اتفاقاتي كه در ذهن شما مي افتد و تصاويري كه در رويا مي بينيد، كنترلي نداريد.


به عبارت ساده تر عالم هشيار زماني است كه شما مي فهميد و متوجه امور هستيد و قدرت كنترل داريد؛ اما در عالم ناهشيار كاملا برعكس، نه متوجه اتفاقات اطراف هستيد و نه قدرت كنترل داريد.


زماني كه بدن شما براي خواب آماده مي شود و شما به حالت خواب مي رويد، سطح هشياري شما به شكل ناگهاني كاهش نمي يابد؛ بلكه به شكلي تدريجي بدن و مغز از سطح هشياري كامل به سمت ناهشياري و خواب حركت مي كند؛ گرچه در برخي افراد ممكن است اين روند سريع تر باشد. تنها در حالت بيهوشي و ضربه به سر است كه ممكن است فرد درجا بيهوش شود.

 

براي درك بهتر مطلب مي توان افرادي را مثال زد كه براي عمل جراحي آماده مي شوند. حتما ديده ايد كه پزشك بيهوشي از فرد مي خواهد شروع به شمردن كند. زماني كه فرد شروع به شمردن مي كند، صدايش كم و كمتر مي شود هشياري اش نيز كم كم از بين مي رود.


زماني كه به خواب مي رويد نيز بدن به همين شكل عمل مي كند. اما نكته اينجاست كه هم زمان با پيش رفتن ذهن به سمت كم شدن هشياري، بدن شما نيز شروع به شُل شدن مي كند و در اصطلاح انگليسي «ريلكس» مي شود. مهم اين است كه هرچقدر بدن شما در حالت آرامش و شُل شدگي بيشتري قرار گيرد، ذهن راحتتر مي تواند به سمت خواب و كاهش هشياري حركت كند.

 

اما هدف از توضيح اين قسمت چه بود؟ حتما متوجه شده ايد زماني كه مي خواهيد بخوابيد، لحظاتي هرچند كوتاه وجود كه سر و صداي محيط اطراف را مي شنويد و متوجه مي شويد كه چه اتفاقاتي در حال رخ دادن است؛ اما بدن شما قدرت حركت ندارد و ذهن نيز خيلي نگران اطراف نيست. اين زمان و اين مرحله، مرحله اي است كه شما در وضعي بين خواب و بيداري قرار گرفته ايد. در اين وضع بدن نه كاملا خواب است و نه بيدار. در حقيقت بايد گفت هيپنوتيزم به شما كمك مي كند در اين شرايط قرار بگيريد.

 

خصوصيات اين مرحله:
در اين مرحله كه مي توان آن را نيمه هشيار ناميد، ذهن و بدن تغييرهايي مي كنند. يكي از تغييرهاي مهم كاهش مقاومت بدن و ذهن است. افراد در حالت هشياري ذهن خود، همواره در برابر اتفاقات جديد برخوردي مقاومتي دارند وبه مسائلي فكر مي كنند كه به آنها «فاكتورهاي انتقادي» مي گويند (اين كار را نكن، آن كار را بكن، اگر نشود چه مي شود؟ و سوال هايي كه با اما و اگرهاي زيادي همراه اند و تنها خصوصيتشان اين است كه جلوي تجربه هاي جديد مقاومت مي كنند).


در حالت نيمه هشيار (جز در افرادي كه درگير مسائل خاص ذهني و رواني هستند) اين فاكتورهاي انتقادي به ضعيف ترين حد خود مي رسند. در اين حالتذهن آماده پذيرش مسائلي است كه با آنها برخورد مي كند.


نمونه ملموس ديگري كه مي توان براي درك بهتر مثال زد، افرادي هستند كه در حالت شوك ناشي از تصادف قرار مي گيرند. در اين حالت معمولا افراد به دستورها و خواسته هاي ديگران مقاومت كمتري نشان مي دهند و احتمال اينكه آن دستورات را پذيرند و اجراكنند، بيشتر است.
يك هيپنوتيزم گر ماهر به شما كمك مي كند در اين مرحله نيمه هشياري قرار بگيريد تا مقاومت ذهني شما كم شود و ذهنتان براي دريافت دستورهاي جديد آماده شود. همين نكته براي برخي افراد اين شبهه را ايجاد مي كند كه در حالت هيپنوتيزم در مقال فرد هيپنوتيزم كننده كاملا بي دفاع مي شوند و در معرض سوءاستفاده هاي گوناگون (از حرف كشيدن گرفته تا رفتارهاي ديگر) قرار مي گيرند. در ادامه سعي مي كنيم تمام اين شبهه ها و اشتباه ها در شناخت هيپنوتيزم را براي خواننده از بين ببريم.

 

سوالات متداول:
1. در شرايطي كه ما هيچ كنترلي روي خود نداريم، چطور مي شود نگران اتفاقي بد نبود؟
پاسخ: بايد هميشه به ياد داشته باشيد كه حتي در عميق ترين حالت هيپنوتيزم نيز ذهن شما خاموش نمي شود و هميشه كنترلگر نهايي ذهن شماست؛ نه تلقينات فرد هيپنوتيزم كننده. به عبارت ديگر در شرايط هيپنوز ممكن است مقاومت ذهني شما كم شود؛ اما هيچگاه صفر نمي شود. اين بدان معناست كه اگر در حالت هيپنوز دستوري به شما داده شود كه با باورهاي واقعي و عميق شما مخالف باشد، آن دستور هيچگاه اجرا نمي شود؛ اما اگر آن دستور رفتاري از شما بخواهد كه باور عميقي به پرهيز از آن نداريد و تنها به دليل همان فاكتورهاي انتقادي كه توضيح داده شد، از انجام آن اجتناب مي كنيد، احتمال عمل به آن دستور در حالت هيپنوز بيشتر مي شود.


براي درك بهتر به مثالي توجه كنيد. فردي را در نظر بگيريد كه براي ترك سيگار به هيپنوتيزم روي مي آورد. اگر اين تصميم فرد تنها به دليل فشار ديگران باشد و خودش از ته دل تمايلي به ترك سيگار نداشته باشد، حتي اگر در حالت عميق هيپنوز نيز قرار بگيرد، تلقين اثري در سيگار كشيدن وي نخواهدداشت؛ اما اگر خود فرد به اين باور رسيده باشد كه سيگار را كنار بگذارد و به دليل سختي ترك عادت موفق به انجام اين كار نشده باشد، هيپنوز كمك كننده خواهدبود.


پس تا زماني كه شما واقعا چيزي را نخواهيد، حتي در حالت هيپنوز نيز اين اتفاق نخواهدافتاد.

 

2- آيا مي شود بدون اينكه متوجه باشيم و بخواهيم، هيپنوتيزم شويم؟
پاسخ: با توجه به پاسخي كه به سوال اول داده شد، بايد گفت تا زماني كه شما نخواهيد و در برابر آرامش ذهني مقاومت كنيد، احتمال هيپنوز شدن كم است. در شرايطي كه فرد هيپنوتيزم كننده بتواند اين مقاومت را با تكنيك هاي ويژه دور بزند، احتمال هيپنوزشدن شما وجود دارد. معمولا اين وضعيت با اعتماد متقابل شما به شدت گره خورده. منظور از اينكه فرد بتواند مقاومت شما را دور بزند، بيشتر هنگام درمان است كه فردِ رو به روي شما متخصص مسائل رواني است و مي تواند اعتماد شما را جلب كرده، سپس وارد روند هيپنوز شود.

 

3- آيا در حالت هيپنوتيزم ممكن است به موضوعي اعتراف كنيم؟ ممكن است رازي را برملا كنيم؟
پاسخ: احتمال آن بسيار ناچيز است؛ چون ذهن از ورود به مسائلي كه ممكن است برايش خطر ايجاد كند، پرهيز مي كند؛ مگر اينكه ذهن ناهشيار شما تشخيص دهد كه راز شما آنقدرها هم كه در حالت عقلاني خطرناك به نظر مي رسد، خطرناك نيست.
 
4- اگر در حالت هيپنوتيزم گم شويم چه مي شود؟
پاسخ: گم شدن در حالت هيپنوتيزم زاده توهمان و تصورات سينمايي است. چنين اتفاقي در عالم واقعي نمي افتد.
البته ذكر اين نكته بسيار مهماست كه چون در هيپنوتيزم درماني، فرد در حالت نيمه هشيار با ترس ها و مسائل و مشكلات ذهني خود رو به رو مي شود، ممكن است درگير مسائل روانشناختي و واكنش هاي هيجاني و عاطفي شديدي شود؛ به همين دليل به هيچ وجه پيشنهاد نمي شود اين نوع هيپنوتيزم جز با نظارت درمانگري حرفه اي و آشنا به مسائل رواني انجام گيرد. موضوع هيپنوتيزم نمايشي و خودهيپنوتيزم  از اين بحث  جداست.


تنها اتفاقي كه ممكن است هنگام ناتواني از كنترل ذهن در حالت هيپنوتيزم براي فرد رخ دهد، اين است كه هيپنوتيزم گر نتواند وي را در حالت بينابين نگه دارد و فرد هيپنوتيزم شده به خوابي عميق فرو برود. در اين موقعيت نيز فرد مانند هر زمان ديگري كه به خواب رفته عمل مي كند. به عبارت ساده تر اگر فرد از دست هيپنوتيزم گر رها شود، مي خوابد و پس از مدتي بيدار خواهدشد.

 

5- آيا وقتي هيپنوتيزم مي شويم ديگر متوجه چيزي نمي شويم؟
پاسخ: اين اتفاق بارها براي خود من افتاده است كه مراجعه كننده پس از هشيارشدن ادعا كند هيپنوز نشده و تمام مدت صداهاي اطراف را مي شنيده است. وقتي از آنها درباره تصورشان از هيپنوتيزم مي پرسم، با اين جواب رو به رو مي شوم كه حالتي است كه من هيچ چيزي نمي شنوم و حس نمي كنم و پس از بيدارشدن مشكلم حل مي شود. اين هم از جمله مسائلي است كه به دليل نمايش هاي نادرست وارد ذهن مردم شده است.


جلال خادمي، دانشجوي دكتري در روانشناسي رشد، آكادمي ABO فنلاند، مدرس دانشگاه در اران

 

منبع‌ : برترينها

 

 

شيوه هاي كار در روانشناسي باليني

۸ بازديد

شيوه هاي كار در روانشناسي باليني

در خانواده درماني تمام اعضاء يك خانواده به عنوان تك اعضاي يك سيستم حركت مي كنند. در ابتداي روابط ، مشكلاتي حضور دارند كه تاب و توان يكايك اعضا را سلب كرده اند .

 

چه وقت مراجعه به روان شناس ضروري مي شود ؟

درمان اختلالات رواني به همان اندازه مهم و حقيقي است كه درمان بيماري هاي جسمي . حتي در بسياري از اوقات نمي توان اختلالات جسمي را از اختلالات رواني جدا كرد. طبق آمار جسمي سازمان بهداشت جهاني علت بيش از نيمي از بيماري هاي جسمي ناراحتي هاي رواني است كه در مدت طولاني با ايجاد اختلال در كاركرد طبيعي بدن مشكلات و دردهاي سمي را به وجود مي آورند . طبعاً هر نوع فشار رواني را نمي توان بيماري خواند و كمتر كسي به محض برخورد با يك بحران رواني فوراً به روان شناس رجوع مي كند .

در مورد رجوع به روان شناس به خاطر درمان بيماري هاي رواني نيز مثل اختلالات جسمي ، هركسي مدتي را به مدارا با آن آزردگي مي پردازد و هنگامي كه فشار آن زيادتر از توان تحمل مي شود به توصيه ي اطرافيان سعي مي كند با استفاده از ويتامين هاي لازم ، مصرف نوشيدني هاي گرم و استراحت ، به بهبود خود كمك كند؛ ولي اگر در عرض دو الي سه روز بهبودي حاصل نشد به پزشك معالج خود رجوع مي كند.

اولين قدم به سمت بهبودي و تسلط يافتن بر اختلالات رواني نيز همين طور است. تشخيص اين كه چه زمان مراجعه به روانشناس ضروري مي شود به عهده خود فرد است، يعني زماني كه فرد نياز به كمك تخصصي را احساس مي كند به روانشناس رجوع مي كند.

اين نكته به اين معني است كه افرادي به روان شناس رجوع مي كنند كه توان تشخيص دارند و مي دانند مسئله اي دارند كه بايد حل شود. به طور كلي روان درماني شيوه اي است براي كمك به آن دسته از افرادي كه در آن تشخيص و مقابله با آزردگي هاي رواني را از دست نداده اند و شيوه اي است براي ايجاد و از بين بردن چيزهايي كه رشد فرد را محدود مي كنند. اكثراً وقتي اختلالات به شكل كهنه در مي آيند ، يعني زماني كه فرد بدون توجه به آنها فقط " مي سوزد و مي سازد" و يا راه حل هايي كه اختيار مي كند به اندازه كافي مؤثر نمي افتند ، رفته رفته بحران اوليه شكل مزمن به خود مي گيرد و در كنار خود بسياري از اختلالات ديگر را مي سازد كه ديگر عنان زندگي را از انسان گرفته و زندگي را تلخ مي كنند. يك روان شناس در درجه اول ، مشاور بهداشت رواني است.

ضرورت رجوع به روانشناس آن وقتي است كه فرد احساس كند دركاري و يا در حل مشكلاتي احتياج به كمك تخصصي دارد. روانشناسان تنها به مداواي بيماري نمي پردازند . آيا كسي كه به خاطر مشكل تمركز فرزندش در مدرسه يا به خاطر امور تربيتي فرزندش يا به خاطر اختلافات خانوادگي اش راه هايي را خود آزمايش كرده ولي نتايج مطلوب را نگرفته است ؛ و يا كسي كه در مورد روابطش با كار ، با همكاران ، دوستان وغيره با مشكلاتي روبرو است ؛ و يا كسي كه در مورد انتخاب شغل آينده مردد است ، احتياجي به كمك تخصصي ندارد؟ طبيعي است كه براي همه اين امور مي توان به روان شناس مراجعه كرد.

 

شيوه هاي كار در روانشناسي باليني

روان شناسي باليني و يا كلينيكي يكي از شاخه هاي كار در روانشناسي است كه منحصراً به شناخت و مداواي بيماري هاي رواني مي پردازد. اين نكته به اين معنا نيست كه آدم بايد مبتلا به اختلالات شديد رواني باشد و يا علائم شديد بيماري از خود نشان دهد تا براي مداواي آنها به مطب روانشناس رجوع كند. هر فردي در رابطه اي متقابل با محيط زندگي اش به سر مي برد و مدام در حال تأثير گذاري و تأثير گرفتن از محيط زندگي اش است. به اين معنا هر فردي داراي يك دنياي درون و يك دنياي بيرون است كه شكل دادن به هر دوي آن دنيا ها با روابطي كه خاص خود آن فرد هستند و توسط افكار ، احساسات و رفتارهاي وي ساخته و به كار گرفته مي شوند صورت مي گيرد.

با اين توصيف بسياري از اوقات در راه ايجاد تعادل بين اين دو دنيا چيزهايي سخت جاني مي كنند و توان انسان را بيش از حد محدود كرده و فشارهاي زيادي را به وجود مي آورند كه براي حل آنها انسان احتياج به كمك پيدا مي كند. اشكال اين گونه كمكها بسيار متقاوت است .

اين كمك مي تواند به صورت گپي از ته دل و حمايتي واقعي از طرف دوستي كه واقعاًً دوست است صورت بگيرد و گاهي از اوقات اين كمك حتماً بايد به صورت كمكي تخصصي و توسط متخصص باشد. در كار باليني سه شكل اصلي براي برگزاري جلسات روان درماني وجود دارد كه بنا به نوع مشكل ، هر مراجعه كننده با يكي و يا با هر سه شكل اين كار آشنا مي شود. اين سه شكل در زير قدري توضيح داده شده اند.

 

روان درماني فردي

منظور از روان درماني فردي شكلي است كه فرد با روان درمانگر خود در جلسات ملاقاتي كه فقط آن دو در آن شركت مي كنند حضور مي يابد . در روان درماني فردي اين امكان فراهم مي آيد كه فرد با احساسات و افكار خود آشنايي عميق بيابد ، به علت وجود آنها پي ببرد ، روابط فردي خود را با ديگران و با چيزهايي كه زندگي جمعي را مي سازند آشكارتر درك كرده و آنها را بهتر بشناسد و در نگاه كلي شخصيت خود را بهتر درك كند. تنها بعد از اين مرحله است كه فرد مي تواند براي رفع مشكلاتي كه وي را فرسوده كرده اند اقدام كند، بدون اينكه مانند گذشته دائماً حالت ضعف ، ناتواني ، درد ، خودخوري ، سركشي ، پرخاش و خشونت و غيره جلوي رفع مشكلاتش را بگيرند.

سرعت و شكل رفع مشكلاتي كه هر شخصي براي كنار آمدن با آنها به روانشناس رجوع مي كند از فرد تا فرد متفاوت است. ولي به صورت كلي مي توان گفت كه رهايي ا زمشكلات يعني يادگيري جديد، يعني يادگيري چيزها و روابط به نوعي ديگر ، به نوعي كه فرد ، دست وابسته ، اسير مسائلش نباشد. اين يادگيري روندي است كه سرعت و كيفيت آن در جريان روان درماني كاملاً به عهده ي خود فرد است و روان درمانگر به حكم كسي است كه تشريح اين راه ، نحوه شروع آن ، پيش بردن آن و به سرانجام رساندن آن را حمايت مي كند.

 

روان درمان گروهي

روان درماني گروهي شكل ديگري از روان درماني است كه براي مسائل معيني برقرار مي گردد و معمولاً شكل پيشرفته تري نسبت به روان درماني فردي دارد. براي تشخيص اين كه روان درماني گروهي به درد چه كسي مي خورد هر فردي تعدادي جلسات روان درماني فردي را پشت سر مي گذارد و سپس مي تواند به جمعي از كساني كه همان مشكلات را دارند بپيوندد.

در اين حال اعضاء شركت كننده در گروه رفته رفته نزديك هر عضو ديگر شده و هر عضو گروه از حمايت كنترل شده ي اعضاي گروه برخوردار شده و تمام نقش هاي جديد و چيزهايي را كه مي خواهد ياد بگيرد تا به رابطه بهتري با دنياي درون و دنياي بيرون خود دست بيابد درتمرين با ديگران ، آنها را در خود دروني مي كند.

 

مشاوره خانوادگي و خانواده درماني

در خانواده درماني تمام اعضاء يك خانواده به عنوان تك اعضاي يك سيستم حركت مي كنند. در ابتداي روابط ، مشكلاتي حضور دارند كه تاب و توان يكايك اعضا را سلب كرده اند . هركدام از اعضاي خانواده عليرغم تلاشهاي بسيارشان براي كنترل دامنه ي مشكلات رفته رفته به جايي رسيده اند كه نمي توانند با يكديگر و به عنوان تك تك اعضاي يك سيستم مشكلاتشان را حل كنند. بلكه هر كدام با رفتارشان باعث پايدار ماندن مشكلات و سخت تر شدن آنها مي شوند. در اين حال مهم است اشاره شود كه در اينجا چيزي به عنوان تقصير و يا گناه وجود ندارد و اصلاً مهم نيست كه چه كسي مسبب مسائل شده است . بلكه هدف اول در خانواده درماني فهميدن نقش تك تك اعضاي خانواده براي برنامه ريزي و ايجاد تغييرات لازم است.

 

در اين شكل از روان درماني ، خانواده به عنوان يك سيستم حضور دارد و مي آموزد كه راهها و نظم هاي جديدي ايجاد كند و آنها را به كار بسته تا اين روابط جديد جانشين روابط قبلي شوند. خانواده به عنوان يك سيستم مي آموزد تا به جاي سرپوش گذاشتن بر مشكلات كه تنها موجب پا برجا نگاه داشتن آنها مي شود براي يكايك مشكلات ، راههاي جديدي بيابد . طبيعي است كه شناخت پيدا كردن تك تك اعضا خانواده از روندهاي فكري ، احساسي و رفتاري خود و درك نقش و موقعيت خود به عنوان يك عضو از سيستم خانواده در تمام طول روان درماني نقش اساسي بازي مي كنند. مشكلات آموزشي و تربيتي كه پدر و مادر و فرزندانشان با آن روبرو مي شوند نيز در اين شيوه كار باليني به نحو بهتري نسبت به اشكال ديگر روان درماني نتيجه مي دهد.

 

منبع : عصرايران

 

 

 

ازدواج درمانگاه نيست

۴ بازديد

در سال‌هاي اخير يكي از چهره‌هاي صاحب نام و نظر در موضوعات اجتماعي و از جمله ازدواج، حجت‌الاسلام و المسلمين مرادي بوده است.
وي كه بيش از محافل عمومي در گعده‌هاي جواني و محفل‌هاي خودماني اجتماعي حضور مي‌يابد، در سال‌هاي اخير توانسته با نظرات متفاوت و به‌روز خود نظر بسياري را به خود جلب كند. اين روحاني از سويي در رسانه‌ها نيز به راحتي و بدون تشريفات حضور مي‌يابد و تلاش مي‌كند راهي براي شناساندن نظر واقعي دين به جوانان نشان دهد. آنچه در پي مي‌آيد، نگاهي گذرا به ديدگاه‌هاي حجت‌الاسلام مرادي در خصوص ازدواج و موضوعات مربوط به آن است.


چشم باز انتخاب كن!
يكي از پرسش‌هاي اساسي  ازدواج ، نوع نگاه‌ها به اين پديده است. در ابتداي امر بايد اين نكته مطرح شود كه راه درست و قابل اطمينان براي رسيدن به يك ازدواج موفق و سالم چيست و چطور مي‌شود به اين راه دست يافت؟ انتخاب آگاهانه و دور از هيجانات، تنها راه درست و قابل اطمينان براي رسيدن به يك ازدواج موفق و زندگي عاشقانه است. اگر كسي به قصد رسيدن به ازدواج موفق و عاشقانه، از راه انتخاب آگاهانه و خردمندانه حركت كند و خداي نكرده به هر علتي قبل يا بعد از ازدواج، متحمل رنجي شود، در پيشگاه خدا معذور و مغفور است ان شاءالله، وگرنه هم كامش تلخ شده و هم بايد به خداي متعال بابت تلخ كامي‌هايش پاسخ دهد.

 
شناخت همسر زمان‌بر است
فرايند شناخت كامل همسر و هم زباني و تفاهم با او پروسه‌اي طولاني دارد و مراحل تكميلي آن در ايام پس از ازدواج بين ۶ ماه تا ۳ سال پس از ازدواج وتشكيل خانواده اتفاق مي‌افتد. ازدواج با برخي افراد ريسك بسيار زيادي دارد و از آغاز آشنايي قابل پيش بيني است و صرف ابراز علاقه، چيزي را عوض نمي‌كند. اين گونه ازدواج‌ها در تمام موارد به شكست اعم از طلاق و جدايي و سردي روابط و... منجر مي‌شود. راهكار عاقلانه و مطمئن حذف انتخاب‌هاي نادرست است. بسياري از طلاق‌ها قبل از انتخاب همسر قابل پيش بيني است يعني ما مي‌توانيم تشخيص دهيم اين دختر و پسر اگر ازدواج كنند ازدواج موفقي ندارند. يكي از خردمندانه‌ترين راه‌ها اين است كه بچه‌هاي ما انتخاب همسر را ياد بگيرند. انتخاب درست همسر هم ملزوماتي دارد.


سبك زندگي مومنانه يا مهريه نجومي؟
سبك زندگي در تعريف ايراني‌اش يعني روش زندگي مومنانه. امروز نگاه و عمل جاهلانه در برخي از روش‌هاي زندگي ما نمود پيدا مي‌كند. متأسفانه برخي از رفتارهاي فردي و اجتماعي ما از روي جاهليت است و شبيه به رفتارهاي اهالي سرزمين‌هاي گذشته مثل قبيله قريش قبل از اسلام. درآن روزگار مردم به دارايي‌هايشان تفاخر مي‌كردند، حالا نيز جنگ فخر فروشي وجود دارد. اين يعني زندگي جاهلانه. اينكه عروسي ما باشكوه‌تر باشد يا هدايايي كه مي‌دهيم بزرگ‌تر باشد يا مباهات به دارايي‌هايمان، همه نشان از جاهليت ما دارد.

ازدواج درمانگاه نيست
به قصد اصلاح، درمان و يا هدايت با كسي ازدواج نكنيد! و فراموش نكنيد ازدواج درمانگاه نيست. چشمتان را خوب باز كنيد ببينيد آيا با همين خواستگارتان بدون هيچ تغيير و اصلاحي در رفتارش، عقايدش، وضع علمي و مالي‌اش مي‌توانيد زندگي كنيد يا نه؟ و بر مبناي همين الان، كاملا واقع بينانه، تصميم بگيريد.

 
ازدواج مددكاري نيست!
دخترم، پسرم! آيا يك دختر خوب و مومن و سربه راه، بايد ازدواج كند تا قرباني شود؟! زخم روي زخم بخورد و صبوري كند؟! دخترم! تو ازدواج نمي‌كني كه قرباني شوي، زخم بخوري و منتظر زخم‌هاي بعدي باشي، نبايد در مرحله انتخاب همسر و قبل از عقد! ترحم كني، نبايد تصميمت اين باشد كه نقش پدر يا مادر را براي شوهر آينده‌ات ايفا كني. ازدواج؛ مددكاري نيست! ازدواج؛ هدفش آرامش است؛ آرامش دو نفر! نه فدا شدن و نابودي تو براي آرامش ديگري
 
 
تفاهم كجاي كار است؟
انتخاب همسر به يك مجموعه‌اي از مهارت‌ها نياز دارد به طور مثال فرد قبل از انتخاب همسر بايد بدبين باشد. وقتي انتخاب همسر انجام شد. تعامل و تفاهم. بعداز عروسي بايد كاملا خوش بيني حاكم باشد. خودخواهي برود، فداكاري جايگزين آن شود. زيرا توجه به مسائل خودم جايش قبل از ازدواج است. بچه‌ها قبل از انتخاب همسر كاملا ايثارگر هستند اما بعد از انتخاب همسر مي‌پرسند پس خودم چي؟ برخي از ازدواج برداشت اشتباهي دارند مثلا پسرشان فردي شرور است مي‌گويند زن مي‌گيرد خوب مي‌شود. ازدواج كه براي خوب شدن پسر تو نيست. مي‌رود ازدواج مي‌كند اوضاع بد‌تر هم مي‌شود. اصلا دختر مردم چه گناهي كرده است كه بايد تربيت بچه تو را تغيير دهد. او را بايد برد پيش مشاور و روحاني مسجد.

 
دور كدام مرد‌ها را خط بكشيم؟

بايد از آمارهاي نگران كننده طلاق و نرخ رو به رشد آن و ساير مشكلات ازدواج نا‌اميد نشويم و به جاي انفعال، هر يك از ما با عزمي راسخ و همتي مضاعف به سوي تلاش و مجاهدت علمي و فرهنگي گام برداريم و به قدر وسع بكوشيم. اينكه خانواده‌ها پس انداز ۲۰ ساله‌شان را براي مخارج پسرانشان خرج مي‌كنند، اشتباه است. دختر خانم‌ها بايد گوشه ذهنشان اين را به ياد بسپارند كه هر پسري گزينه مناسب براي ازدواج نيست، حتي اگر عاشق سينه چاكتان باشد.

از سر ترحم، پُز دادن، حالگيري و يا رقابت و كِنف كردن ديگري با كسي ازدواج نكنيد! متاسفانه زمينه بروز اين جنس رفتارهاي كودكانه در بين جوانان ما كم نيست و بايد به اين نكته توجه شود. نكته ديگر اينكه از سر عجز، فرار و يا با تئوري از اين ستون تا اون ستون فرجي است ازدواج نكنيد! دست آخر هم اينكه در امر ازدواج استخاره نكنيد و به عقلتان رجوع كنيد.

پيشنهاد كاربردي حجت الاسلام مرادي اين است كه هر كسي، در مواقع خاص و حساس زندگي خود مثلا قبل از تصميم‌هاي مهم، خلوتي كند و يا با يك مشاور خردمند، انتخاب‌ها و آرزو‌هايش را بررسي و تحليل كند. به ويژه با توجه به تاريخ توليد آن‌ها. شايد زماني كه آرزو كرده، يا تصميم گرفته و يا انتخاب كرده، آن انتخاب، كودكانه و يا خشم گينانه و يا ناآگاهانه و... خلاصه تحت تاثير هيجان بوده، ولي خودش مي‌تواند از سر شعور و آگاهي تاريخ انقضاي آن را تعيين كند چون بعضي از آرزو‌ها، هدف‌ها و انتخاب‌هاي تاريخ گذشته حتما خطرشان از مصرف شير و شكلات تاريخ گذشته بيشتر است!

 دختر و پسر در مراحل ابتدايي بايد براي شناخت نكاتي را رعايت كنند. آن‌گونه كه شهاب مرادي پيشنهاد مي‌كند، هر دو طرف ازدواج بايد هيجاناتشان را بشناسند كه نمي‌شناسند. بايد روش مديريت هيجاناتشان را بلد باشند كه بلد نيستند. بزرگ‌تر‌هايشان نيز بلد نيستند. جوان‌ها قبل و بعد از ازدواج بايد مهارت‌هاي يك زندگي سالم را ياد بگيرند. البته بخشي از اين موضوع مربوط به نظام آموزشي است اما بسيار پيش آمده دختري با پسري حرف مي‌زند. احساس مي‌كند رفتار پسر با او آميخته با عفاف و حيا نيست. ناراحت مي‌شود، مي‌ترسد كسي آن‌ها را ببيند. همين حس و استرس سبب مي‌شود ضربان قلبش تند بزند و يا خجالت بكشد كه نكند ديگران از اين نگاه و حرف من دچار برداشت اشتباه شوند. اين تند زدن ضربان قلب به عشق تعبير مي‌شود.

  منبع : بيوته

حقايق اتاق درمان كه قبل از ملاقات با مشاور بايد بدانيد

۰ بازديد

حقايق اتاق درمان كه قبل از ملاقات با مشاور بايد بدانيد

اتاق درمان و رفتار درمانگر براي مراجعين به مشاوره و روان درماني بسيار مهم است و باعث مي شود اين افراد احساس و صحبت هايشان را با حس امنيت و راحتي به درمانگر بيان كنند.
وقتي شخصي براي روان درماني يا مشاوره مراجعه مي كند اتاق درمان نخستين جايي است كه بايد شخص در آن حاضر شود تا بتواند با درمانگر يا مشاور خود ملاقات كند. داشتن حس خوب به اتاق درمان در روند مشاوره و روان درماني لازم است و اين حس خوب مي تواند از نوع احساس امنيت و راحتي باشد.

فضاي اتاق درمان،چيدمان اين اتاق و خود درمانگر ميتوانند در ايجاد اين حس خوب در مراجع سهيم باشند.مراجع بايد بتواند بدون اينكه احساس كند قضاوت مي شود،در كمال احساس امنيت تمام حرفها و احساساتش را با درمانگر در ميان بگذارد و اين امكان پذير نيست مگر اينكه درمانگر نيز به نوبه خود بتواند ارتباط همدلانه و راحتي در محدوده مقررات درمان با مراجع برقراركند.

شرايط برگزار كردن جلسات درمان مفيد و روش برخورد درمانگر با مراجع و شيوه درمان و مشاوره
جلسات و تمام صحبتهاي مراجع محرمانه باشند و هيچ اطلاعاتي به بيرون اتاق درمان و نزد شخص ديگري فاش نشود.
قضاوت وجود نداشته باشد و درمانگر بر اساس صحبتهاي مراجع او را قضاوت نكند.
درمانگر با مراجع همدلي داشته باشد،يعني قضايا را از ديد مراجع ميبيند و مي تواند شرايط و هيجانات او را كاملا درك كند.
صبورانه به تمام حرفهاي مراجع گوش كند و فقط مواقعي كه صحبتهاي مراجع به درازا كشيد و از بحث اصلي منحرف شد يا شنيدن آن حرفها به درد درمان نخورد بصورت دلنشيني به سمت صحبتهاي ضروري تر هدايت شود.
در صورتيكه درمانگر تخصصي در مسأله مراجع نداشت يا در درمان او به بن بست مي رسد مراجع را به درمانگر شايسته ديگري ارجاع دهد.
درمانگر رابطه درماني خود را با مراجع حفظ كند و از برقراري ارتباط عاطفي يا دوستي با مراجع امتناع كند.

اتاق درمان براي مشاوره چگونه است؟
اتاق درمان جايي است كه مراجع مي آيد تا در آنجا در كمال امنيت تمام حرفها،باورها،هيجانات،ناكامي ها و آرزوهايش را بدون حس قضاوت شدن بيان كند.
گوش شنوا مي خواهد،درمانگر صبوري را مي خواهد كه بدون آنكه سخنان مهمش را قطع كند به تمامي حرفهايش گوش كند.
مي خواهد نصيحت نشنود،مقايسه نشود،برچسب نخورد،دردش ناديده نگرفته نشود،تحقير نشود و حس كند آنجا ديگر مي تواند بدون هيچ ترسي خودش باشد،مكانيسم هاي دفاعي او بعد از شناسايي شدن تعطيل شود،نقابش را از چهره بردارد و با تمامي ترس هايش روبرو شود.
اتاق درمان جايي است كه مراجع مي تواند خودش باشد.

رفتار روان درمانگر با مراجع در اتاق درمان
روان درمانگر معجزه گر نيست،او چوب سحرآميز در دست ندارد و قرار نيست كاري كند كه معجزه اي در زندگي مراجع اتفاق بيفتد.
او قرار نيست براي مراجع و زندگيش تعيين تكليف كند و به جاي مراجع تصميم بگيرد و برايش مسير زندگي را تعيين كند.
روان درمانگر و مشاور قرار است كنار مراجع باشد و به مراجع كمك كند تا او بتواند مسيرهاي موجود را بهتر و با دقت بيشتري ببيند،نقش خود را در ايجاد مشكلاتش پيدا كند و بپذيرد،خودش را بهتر بشناسد،به توانمنديهاي خود آگاه شود،هدف نهايي و درست خود را بشناسد و با انتخاب بهترين مسير و با تلاش،پشتكار ،يادگيري مهارتها و آگاهي بيشتر،راحتتر و با انگيزه و توان بيشتري به سمت حل كردن مسائل،بهبود هيجانات،آرامش بيشتر،پيشرفت و حال خوب حركت كند.
در همه مسائل تصميم گيري نهايي با خود مراجع است و مسئوليت اين تصميم گيري با خود او است.هيچ كس به اندازه خود مراجع شايستگي و كفايت تصميم گيري براي زندگيش را ندارد.
 در اتاق درمان حرفهاي مراجع خوب شنيده ميشود،مراجع مي تواند به راحتي و بدون ترس از فاش شدن اسرارش و بدون ترس از مورد قضاون قرار گرقتن تمامي افكار،هيجانات،باورها و افكارش را با درمانگر خود مطرح كند.
گاهي بعضي از مراجعان در گرفتن تصميم درست و قطعي در مورد كاري ترديد دارند و نمي دانند بايد چه كار كنند،آنها انتظار دارند كه درمانگرشان برايشان تصميم بگيرد و آنها را از اين بلاتكليفي و ترديد نجات دهد.
آنها به اين اميد در جلسات مشاوره و روان درماني حاضر مي شوند كه درمانگر به جايشان تصميم بگيرد و مسير درست را برايشان انتخاب كند.
يك درمانگر حرفه اي و اخلاقي بايد براي مراجع توضيح دهد كه نمي تواند جاي او تصميم بگيرد،در جايگاه تصميم گيري براي او نيست و هيچ كس به جز خود مراجع توان تصميم درست و كارآمد را براي او ندارد.تصميم گيري نهايي به عهده خود مراجع است و مسئوليت اين تصميم گيري هم به عهده اوست،درمانگر فقط مي تواند در تحليل مسائل مراجع و شناسايي راههاي موجود و مزايا و معايب احتمالي هر راه به مراجع كمك كند.
او مي تواند به مراجع كمك كند كه خودش را بهتر بشناسد،ولي در نهايت اين مراجع است كه بايد براي خودش و زندگيش تصميم نهايي بگيرد و مسئوليتش را بپذيرد.

منبع : نمناك

 

 

بهترين سن ازدواج چگونه محاسبه مي شود؟

۰ بازديد

يكي از بحث‌هاي داغي كه اين روزها نقل بعضي از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهاي متفاوتي مي‌شود، محدوده سني ازدواج جوانان است. اين سن براي دخترها 16 تا 18 سال و براي پسرها 19 تا 21 سال ذكر مي‌شود...
در حالي كه از ديدگاه
روان‌شناسي ، ازدواج كردن در سنين ياد شده قابل‌تامل است. براي بررسي اين موضوع و نقد اينكه آيا نوجوانان در اين سنين قادر به اداره يك زنگي مستقل هستند يا خير نظرات دكتر سيدعلي احمدي ابهري، روان‌پزشك و استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران را جويا شده‌ايم كه مي‌خوانيد.

 

سوال: آقاي دكتر! آيا تنها با رسيدن به بلوغ جسماني، مي‌توان از عوامل ديگري كه در شروع يك زندگي مشترك نقش دارند چشم‌پوشي كرد؟
از نظر ما سن ازدواج بايد مبتني بر سه اصل بلوغ جسماني، بلوغ رواني و بلوغ اجتماعي باشد. منظور از بلوغ جسماني دوران توانمندي فرد از نظر توليد مثل است كه براي دختران از حدود سنين 12 تا 14 سالگي و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگي شروع مي‌شود. بلوغ رواني، عنواني است كه روان‌پزشكان از آن تحت عنوان رشد شخصيت نام مي‌برند. از لحاظ حقوقي نيز بلوغ رواني با عنوان رشد شناخته مي‌شود. اما اختلافي كه ما با حقوقدانان در اين زمينه داريم اين است كه حقوقدان‌ها به حداقل كفايت مي‌كنند و معتقدند فقط كافي است فرد توان تشخيص مصالح خود را داشته باشد ولي عقيده روان‌پزشكان و اصولا مكاتب روان‌شناختي بر اين است كه فرد بايد از لحاظ شخصيتي، توانمندي، پختگي و رشد به مرحله‌اي برسد كه نه تنها نسبت به خود شناخت كافي پيدا كند و بتواند مصالح خود را تشخيص بدهد بلكه نسبت به فردي كه در نظر دارد با او ازدواج كند نيز شناخت كافي به‌دست آورد.


سوال: و منظور از بلوغ اجتماعي چيست؟
بلوغ اجتماعي به معني توانمندي لازم براي اداره امور خانواده،
همسر و فرزندان است. اين امر، مستلزم برآورده‌شدن نيازهاي اقتصادي، بهداشتي،‌ علمي، آموزشي و... براي گذراندن زندگي است تا فرد بتواند با آن، مسكن و حداقل نيازهاي خانواده را تامين كند.

 

سوال: خصوصياتي كه ذكر كرديد معمولا در چه سني به‌دست مي‌آيد؟
بستگي به فرد دارد. يك فرد ممكن است در سن 20 سالگي زمينه‌هاي فوق را يكجا و كامل پيدا كند. در حالي كه فردي ديگر در سنين بالاتر هم نتواند به آنها دست يابد. در مورد خانم‌ها هم به همين شكل است. يك دختر جوان ممكن است در سن 14 تا 15 سالگي به رشد كامل جسماني رسيده باشد اما رشد رواني و شخصيتي او كامل نشده و توانايي ايجاد يك رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافيان خود و از جمله خانواده جديدي كه با او پيوند مي‌خورد يعني خانواده شوهر را نداشته باشد. در اين صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلكه به جامعه هم كشيده مي‌شود. جامعه‌اي كه نيازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراين ما فقط سن را ملاك اوليه و اصلي براي تشكيل خانواده يا ازدواج قرار نمي‌دهيم.

البته به اين نكته هم بايد اشاره كنم كه خرده‌گيري و سخت‌گيري و اينكه افراد فكر كنند ابتدا بايد همه امكانات را فراهم و تمام دوره‌هاي تحصيل را طي كنند، شغل پردرآمدي داشته باشند و بعد ازدواج كنند را تاييد نمي‌كنيم. صحبت ما در مورد حداقل‌هاست. اگر فرد بتواند به توانمندي‌هاي شخصيتي، اجتماعي، اقتصادي و... برسد، مي‌تواند ازدواج كند كه اين اتفاق مي‌تواند در شروع دهه سوم زندگي باشد كه بسيار هم مطلوب است. البته گاهي ممكن است افراد در همان زمان هم آمادگي لازم براي ازدواج را پيدا نكنند و انجام اين كار مهم به سنين و سال‌هاي بعدي موكول شود.

 

سوال: آيا جوانان كشور ما اين قابليت را دارند كه در سنين ذكر شده به اين حد از بلوغ رواني و اجتماعي برسند؟
ممكن است براي تعداد كمي از افراد اين اتفاق بيفتد اما طبيعتا اين امر براي اكثريت افراد جامعه محقق نمي‌شود. البته اين تعداد كم نيز وابسته به خانواده‌شان هستند. خانواده اين افراد، معمولا خانواده‌اي تحصيلكرده و هوشمند هستند، خانواده‌هايي كه ازدواج‌‌والدين بر پايه اصول و ازدواج و انتخاب‌شان برنامه‌ريزي شده است و مسير رشد درستي را براي فرزندان‌شان فراهم كرده‌اند.

 

سوال: پس با توجه به گفته‌هاي شما، رسيدن به اين حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصيلات، فرهنگ و ساير شرايط محيطي در افراد متفاوت است؟
بله دقيقا. براي هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع كوچك و بزرگ اين مساله متفاوت است. اما به هر حال ما يك حداقل‌هايي را نياز داريم. علت تاكيد بر انجام
مشاوره قبل از ازدواج نيز همين است كه ما ببينيم دو نفري كه مي‌خواهند ازدواج كنند به بلوغ رواني و اجتماعي رسيده‌اند يا خير.

 

سوال: بهتر است تفاوت سني زوجين چقدر باشد؟
ما اختلاف سني 5 سال را مطلوب مي‌دانيم. در اين صورت مي‌توانيم بگوييم كه زمينه‌ها به عنوان قدم اول يعني حداقل اختلاف سن شروع مي‌شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگيريم، مي‌توانيم بگوييم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بيشتر يعني 23 سال است البته با حداقل توانمندي‌ها، مهارت‌ها، حرفه و تحصيلات.

 

اگر خانمي از همسرش بزرگ‌تر بود چطور؟
اين مساله هم اگر به‌صورت موردي در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره‌ هاي لازم،
شناخت فردي و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشكلي نيست و مي‌توان آن را پذيرفت اما به عنوان يك قانون عام مورد تاييد نيست.


سوال: هميشه بحث بر سر فاصله سني زوجين است و كمتر در مورد
فاصله سني والدين با فرزندانشان اظهارنظر مي‌شود. نظر شما در اين رابطه چيست؟
ازدواج كردن به مفهوم اين نيست كه بلافاصله زوجين بچه‌دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتري داشته و پختگي و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه‌دار شوند، مشكل چنداني نخواهند داشت. اما جواناني كه با حداقل سنيني كه صحبت كرديم ازدواج مي‌كنند نبايد براي بچه‌دار شدن عجله كنند. شروع زندگي به معناي افزايش تعداد افراد خانواده نيست. شروع زندگي مستلزم زمان‌هايي است كه زندگي مشترك براي يك زوج بسيار جوان‌ معنادار شود و اصطلاحا جا بيفتد. بنابراين پاسخ به اين سوال كه يك دامنه وسيعي را شامل مي‌شود، خيلي آسان نيست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگي كه مطلوب‌ترين زمان براي ازدواج است صورت بگيرد و در اين سنين زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبي بين آنها و فرزندان‌شان ايجاد مي‌شود. به عنوان نمونه براي يك مرد 30 ساله و يك زن 25 ساله بچه‌دار شدن بسيار مناسب است. اما براي زوجي كه در 23 سالگي و 18 سالگي هستند زود است و بايد ابتدا تجربه كسب كنند و بعد صاحب فرزند شوند.

منبع : بيوته

 

 

دانستني هاي جالب در مورد مسائل روانشناسي

۰ بازديد

دانستني هاي جالب در مورد مسائل روانشناسي


مسائل
روانشناسي نكات جالبي دارد كه دانستن آنها خالي از لطف نيست و در زندگي مي تواند به ما كمك كند.
در جهان صنعتي امروز، تقريباً هيچ فعاليت و حرفه اي يافت نمي شود كه به درك و انديشهٔ انساني وابسته نباشد؛ در نتيجه روانشناسي با زندگي انسان مدرن پيوندي نا گسستني ايجاد كرده است. و كسب اطلاعات هرچه بيشتر راجع به مسائل در اين زمينه ميتواند بسيار مفيد واقع شود.

دانستني هاي جالب روانشناسي:


1ـ اگر شما اهدافتان را براي ديگران بيان كنيد احتمال كمتري وجود دارد كه به آنها دست پيدا كنيد چرا كه با اين كار انگيزه ي خود را از دست ميدهيد.


2ـ تاكنون 400 فوبياي مختلف توسط روانشناسان شناسايي شده است.


3ـ وقتي يك آهنگ مورد علاقه ي شماست به اين دليل است كه مرتبط با يك رويداد عاطفي در زندگي شما است.


4ـ نوع موزيكي كه گوش ميدهيد بر درك شما از دنياي اطراف تاثير گذار است.


5ـ بر اساس يك مطالعه پول خرج كردن براي ديگران باعث خوشحالي بيشتري در مقايسه با پول خرج كردن براي خودتان ميشود.


6ـ كليد شادي اين است كه پولتان را صرف تجربه كنيد نه مال و اموال.


7ـ بر طبق يك مطالعه ي صورت گرفته ي جديد، فوبياها ممكن است از طريق
DNA به نسل هاي بعد افراد منتقل شوند.


8ـ 270 دانشمند دوباره 100 بررسي اي كه در مجلات روانشناسي برتر 2008 انجام شده بود را انجام دادند و فقط نيمي از آنها نتايجي مشابه نتايج قبلي را نشان دادند.


9ـ يك
اختلال رواني نادر وجود دارد كه در آن افراد فكر ميكنند مرده اند يا وجود ندارند.


10ـ محققان در حال بحث راجع به اضافه كردن اعتياد به اينترنت به ليست اختلالات رواني هستند.( بعدم لابد هممون معتاد حساب ميشيم!!)


11ـ يك ژني وجود دارد كه ميتواند باعث شود اكثر اوقات منفي گرا باشيد.


12ـ روانشناسان ترول ها را بررسي كردند و متوجه شدند كه آنها خودشيفته، رواني و ساديسمي هستند!


13ـ
سندروم ترومن يك اختلال رواني است كه در آن بيمار معتقد است كه در يك برنامه ي تلويزيوني زندگي ميكند.


14ـ 68٪ مردم مبتلا به سندروم ويبره ي فانتوم هستند، يعني وقتي گوشي آنها روي ويبره نيست حس ويبره دارند.


15ـ سندروم پاريس يك
اختلال روانشناسي است كه معمولا هم متوجه ژاپني ها ميشود وموقعي اتفاق ميوفتد كه به پاريس ميروند و ميبينند آن طوري كه انتظار داشتند نيست.


16ـ به طور ميانگين دانش آموزان دبيرستاني همان ميزان
اضطرابي را تجربه ميكنند كه بيماران رواني در سال 19500 تجربه ميكردند.


17ـ اعمال مذهبي مثل دعا كردن باعث كمتر شدن سطح پريشاني رواني ميشود.


18ـ هيچ شخص نابينايي تابحال به اسكيزوفرني مبتلا نشده است.

19ـ Anorexia ( بي اشتهايي بر اثر اختلالات رواني) داراي بالاترين ميزان مرگ ومير نسبت به هرگونه اختلال رواني ديگر است. 5 تا 200 درصد مبتلايان به آن جان سالم به در نميبرند.


20ـ به نظر مي آيد كه صئاهاي توهمي توسط فرهنگ هاي محلي شكل ميگيرد. مثلا اين صداها در آمريكا بسيار خشن و تهديد آميز هستند در حاليكه درهند و آفريقا صداها ملايم و لطيف هستند.


21ـ تحقيقات بر روي كمدين ها و افراد بامزه نشان ميدهد كه آنها داراي ميانگين سطح استرس بالاتري نسبت به ديگران هستند.


22ـ افسردگي حاد با افزايش روند پيري سلول ها ميتواند باعث پيري بيولوژيكي زودترس تر شود.


23ـ گريه كردن باعث ميشود احساس بهتري پيدا كنيد، استرس را كاهش ميدهد و به سلامت بدن كمك ميكند.


24ـ قدرداني ميتواند باعث افزايش ترشح دوپامين و سروتونين شود، درست مثل داروهاي ضد افسردگي.


25ـ 82٪ مردم اگر سگشان همراهشان باشد در هنگام نزديك شدن به افراد جذاب احساس اعتماد بنفس بيشتري دارند.


26ـ زندگي در كنار دريا يا رودخانه باعث ميشود آرام تر، شادتر و خلاق تر بشويد.


27ـ بيشتر از يك سوم اروپايي ها داراي يك اختلال سلامت رواني هستند.


28ـ بيشتر راننده ها فكر ميكنند كه از بقيه ي راننده ها چيره دست تر هستند.


29ـ افرادي كه بيشتر قسم ميخورند صادق ترند.


30ـ تجربه ي چيزهاي جديد حس دروني ما از گذر زمان را آهسته تر ميكند يعني در واقع زمان برايمان زودتر ميگذرد.

منبع : نمناك