روانشناس ايراني

روانشناسي كاربردي

اعتماد به نفس بيش از حد چه زماني سودمند و چه زماني مضر است؟

۵ بازديد

چرا برخي از افراد، از اعتمادبه‌نفس كاذب سود مي‌برند و برخي ديگر بابت آن هزينه مي‌دهند؟ استادان سه دانشگاه مطرح جهان، به اين سؤال پاسخ مي‌دهند.

فكر مي‌كنيد زندگي افرادي كه از اعتمادبه‌نفس بيش‌ازحد بالايي برخوردارند، چگونه پيش مي‌رود؟ آيا آن‌ها عموماً پاداش و ترفيع مي‌گيرند و مورداحترام سايرين هستند؟ يا اينكه ما نمي‌توانيم به اين افراد اعتماد كنيم و از همكاري با آن‌ها اجتناب مي‌كنيم؟ تحقيقات استادان دانشگاه‌هاي نوتردام و نيويورك و يوتا نشان مي‌دهد كه پاسخ اين سؤال، احتمالاً به نحوه‌ي ابراز اعتمادبه‌نفس اين افراد بستگي دارد.

يكي از راه‌هاي ابراز اعتمادبه‌نفس، جملاتي است كه به‌صورت شفاهي بيان مي‌شوند. زماني كه ما چيزي را قضاوت مي‌كنيم، اطمينان خود را از پيش‌بيني‌هاي احتمالي، با عبارات و ارقام خاصي نشان مي‌دهيم (مثلاً من ۹۰ درصد مطمئن هستم)، يا عملكرد خودمان را نسبت به ديگران مي‌سنجيم (من در زمره‌ي ۱۰ درصد افراد برتر قرار دارم). بسياري از تحقيقاتي كه در مورد اعتمادبه‌نفس بيش‌ازحد صورت مي‌گيرند، به ابراز شفاهي اطمينان افراد مي‌نگرند. زيرا اين عبارات را مي‌توان به‌وضوح با كارايي يا خروجي‌هاي واقعي افراد مقايسه كرد.

 

اما عبارات شفاهي، تنها راه ابراز اعتمادبه‌نفس نيستند. اغلب مردم، اطميناني را كه به شخص خود دارند، از راه‌هاي غيركلامي، مانند زبان بدن و تن صدا نيز نشان مي‌دهند. به‌عنوان‌ مثال، افراد با اعتمادبه‌نفس، متمايل‌اند رفتار مسلطي داشته باشند؛ آن‌ها بلند، غرا و سريع صحبت مي‌كنند و معمولاً مكالمات را با بيان عقيده‌ي شخصي خود آغاز مي‌كنند. به‌علاوه، سر خود را براي تأكيد گفته‌هايشان تكان مي‌دهند و به‌طوركلي، حضور وسيع‌تري در اتاق دارند. آن‌ها قدرتمند و متفاوت با سايرين به نظر مي‌رسند. بااين‌حال اين روش‌هاي ابراز غيرشفاهي اعتمادبه‌نفس، هميشه به‌درستي درك نمي‌شود؛ زيرا مسائلي مانند فرهنگ و مضمون مي‌توانند رفتار انسان‌ها را تحت مفاهيم مختلفي تعبير كنند.

 

هر دو كانال ارتباطي اعتمادبه‌نفس (كلامي و غيركلامي)، تا حد بسيار زيادي در جلب‌توجه مثبت مردم و نفوذ در آن‌ها تأثيرگذارند. طبق يك فرضيه (پيش‌فرض فرضيه كاليبراسيون)، ما عموماً تصور مي‌كنيم كه مردم، از سطح اعتمادبه‌نفس خود آگاهي دارند. همچنين، فرض را بر اين مي‌گذاريم كه آن‌ها، اعتمادبه‌نفس خود را صادقانه ابراز مي‌كنند (اين موضوع، يكي از سوگيري‌هاي متداول نسبت به واقعيت است)؛ مگر اينكه برخي شرايط خاص، خلاف اين موضوع را نشان دهد. به همين علت وقتي‌ كه با اعتمادبه‌نفس ديگران روبرو مي‌شويم، متمايليم كه آن را قانع‌كننده و قابل توجيه بدانيم.

 

اما گاهي اوقات، ما اطلاعات ديگري به‌دست مي‌آوريم كه حاكي از اعتمادبه‌نفس بيش‌ازحد بالا و غيرواقعي فرد مخاطب است. در اين شرايط، ما پيش‌فرض اوليه‌ي خود را تغيير مي‌دهيم و دومين فرض يا گمان خود را باور مي‌كنيم: شايد فرد مخاطب، بيش‌ازحد مطمئن صحبت كرده يا زبان بدن او اطميناني را نشان داده است كه واقعيت ندارد. در اين شرايط، نتايج تحقيقاتي كه در مورد پيامدهاي اعتمادبه‌نفس كاذب صورت گرفته‌اند، كمي پيچيده‌تر مي‌شوند.

 

به گزارش از چند تحقيق، زماني كه اعتمادبه‌نفس بيش‌ازحد در طول يك فعاليت گروهي ديده مي‌شود، به شهرت و اعتبار فرد لطمه‌اي نمي‌زند. بياييد اين نتيجه را به‌صورت ساده‌تري توضيح بدهيم: فرض كنيم شخصي مدعي است كه عملكرد فوق‌العاده خوبي دارد، اما بعداً در عمل مشخص مي‌شود كه به همان اندازه عالي نيست. در اين صورت موقعيت اجتماعي او در گروه، نسبت به فردي كه مطابق با استانداردها عمل كرده، آسيب چنداني نمي‌بيند. به همين علت روانشناسان باليني  مي‌گويند: «مزاياي اعتمادبه‌نفس بيش‌ازحد، به هر قيمتي، از هزينه‌هاي آن بيشتر است

 

اما تحقيقات ديگري، با استناد به تصاوير و ويديوهاي مردم، نشان مي‌دهند كه شاهدان عيني و متقاضيان شغلي كه به‌صراحت اعتمادبه‌نفس بسيار بالايي را ابراز مي‌كنند، پس‌ از اينكه اطلاعات بيشتر، خلاف گفته‌هاي آن‌ها را ثابت مي‌كند، اعتبار خود را به‌شدت از دست مي‌دهند. به نظر مي‌رسد كه اين افراد با ابراز فروتني، اعتبار خود را تا حد بيشتري حفظ مي‌كنند.

 

در يك‌سري از مطالعات كه اخيراً در ژورنال روانشناسي شخصيتي و اجتماعي (Journal of Personality and Social Psychology) منتشر شده، اليزابت تني استاديار دانشكده‌ي مديريت دانشگاه يوتا، ناتان ميكل محقق دانشگاه نوتردام و ديويد هانساكر دكتر و محقق دانشگاه نيويورك، به بررسي علت نتايج متناقض تحقيقات پيشين پرداختند. در تحقيقات جديد، محققان به يك الگوي جالب پي بردند؛ تحقيقاتي كه در گذشته در مورد نتايج رفتار فردي در ميان يك گروه صورت گرفته بود، عمدتاً حاكي از ابراز اعتمادبه‌نفس غيركلامي بوده‌اند. در حالي‌ كه مطالعاتي كه روي تصاوير و فيلم‌ها متمركزشده بودند، حاكي از بيان مستقيم و گفتاري اعتمادبه‌نفس بودند. به همين علت، محققان موضوع ديگري را مورد آزمايش قرار دادند: آيا شيوه‌ي اظهار اعتمادبه‌نفس، روي عواقب آن تأثير مي‌گذارد؟

 

در اولين مرحله از تحقيقات، استادان دانشگاه از ۴۴۴ شركت‌كننده‌ي آنلاين درخواست كردند كه بين دو نامزد احتمالي براي همكاري در يك وظيفه، يكي را انتخاب كنند؛ يكي از نامزدها، فردي مطمئن و با اعتمادبه‌نفس و نفر دوم، شخصي محتاط بود. درصد بالايي از شركت‌كنندگان، فردي را براي همكاري انتخاب كرند كه به عملكرد خود اطمينان داشت. اين نتايج، صرف‌نظر از اين بود كه نامزد مربوطه، اعتمادبه‌نفس خود را به‌صورت شفاهي و واضح بيان كند، يا شركت‌كنندگان از طريق فيلم و تصاوير به اطمينان خاطر بالاي او پي ببرند. پس‌ از اين انتخاب، شركت‌كنندگان اطلاعات مفيدي را دريافت كردند كه به آن‌ها كمك مي‌كرد اعتمادبه‌نفس بيش‌ازحد متقاضي را تشخيص بدهند. اين اطلاعات ثابت مي‌كرد كه تمام نامزدها، از عملكرد متوسطي برخوردارند.

 

در اين مرحله، يعني پس از آشكار شدن عملكرد واقعي متقاضي، نتايج به‌طرز محسوسي تغيير كرد. اگر نامزد منتخب، اعتمادبه‌نفس خود را به‌طور شفاهي و از طريق كلام ابراز كرده بود، اعتبار خود را به‌شدت از دست مي‌داد و شركت‌كنندگان كمتري خواهان همكاري با او بودند. درواقع شركت‌كنندگان ترجيح مي‌دادند با نامزد محتاط همكاري كنند. از طرف ديگر، اگر نامزد منتخب، اعتمادبه‌نفس خود را به‌طور غيرمستقيم نشان داده بود، مزيت و اعتبار خود را از دست نمي‌داد و همچنان، موردعلاقه‌ي شركت‌كنندگان بود.

 

 

محققان اين آزمايش را با نامزدهاي زن و مرد، با دو نوع مختلف از وظايف (يك آزمون عاطفي IQ و حدس زدن سن غريبه‌ها بر مبناي عكس آن‌ها) تكرار كردند. نتايج مطالعات، الگوهاي قبل را تائيد مي‌كرد. در ابتداي كار، نامزدها هميشه از اعتمادبه‌نفس بالا سود مي‌بردند. اما اگر عملكرد آن‌ها مطابق با انتظارات مردم نبود، كانال ارتباطي (گفتاري/رفتاري) يك عامل مهم و تعيين‌كننده در خصوص سطح مطلوبيت نامزدها به شمار مي‌رفت.

 

استادان دانشگاه در مطالعات بعدي خود، اين تست‌ها را با ۲۵۶ دانشجوي دوره‌ي كارشناسي تكرار كردند. به برخي از اين دانشجويان، اجازه داده شد كه با نامزدها ملاقات كنند، از آن‌ها سؤالاتي را بپرسند و رفتار غيركلامي آن‌ها را مشاهده كنند. گروه دوم از دانشجويان، فقط شرايط رفتاري نامزدها را (با همان عبارات مطالعات اول) شنيدند. حالا محققان شاهد نتايج قوي‌تري بودند

 

 

   چگونه اعتماد به نفس واقعي به دست آوريم

چرا كانال ارتباطي، چنين نقش مهمي در معتبر يا نامعتبر دانستن اعتمادبه‌نفس كاذب ايفا مي‌كند؟ يكي از ويژگي‌هاي رفتارهاي غيركلامي اين است كه آن‌ها مثل عبارات شفاهي و گفتاري، به‌وضوح به يك ادعاي خاص و دروغين دلالت نمي‌كنند. محققان مي‌خواستند تأثير اين موضوع را نيز موردبررسي قرار دهند.

مطالعات بعدي با حضور ۴۶۲ شركت‌كننده‌ي آنلاين برگزار شد. درست مانند اولين مجموعه‌ي تحقيقات، بازهم از شركت‌كنندگان خواسته شد كه بين دو نامزد همكاري، يكي را انتخاب كنند. پس‌ از آنكه مشخص شد كيفيت عملكرد نامزدها، پايين‌تر از سطح ادعاي آن‌ها است، محققان براي شركت‌كنندگان توضيح دادند كه نامزدها اعتمادبه‌نفس كاذب در خصوص توانايي‌ها و قابليت‌هاي خود را كاملاً انكار مي‌كنند. نتايج نشان مي‌داد كه انكار اعتمادبه‌نفس كاذب رفتاري، بيش از انكار اعتمادبه‌نفس كاذب گفتاري، پذيرفته مي‌شود. اين نتايج، نكته‌ي مهمي را ثابت مي‌كرد: افرادي كه اعتمادبه‌نفس بالاي خود را به‌صورت رفتاري نشان داده بودند، در صورت انكار اين مسئله، مزيت بسيار بالايي نسبت به ساير افراد ِ با اعتمادبه‌نفس گفتاري به‌دست مي‌آوردند؛ يا به‌عبارت‌ديگر، انكارپذيري ماجرا، يك مزيت مهم براي افرادي محسوب مي‌شد كه اعتمادبه‌نفس كاذب خود را از كانال‌هاي رفتاري ابراز مي‌كردند.

 

محققان در مطالعات بعدي نيز شواهدي يافتند كه حاكي از اهميت كانال ارتباطي و قانع‌كننده بودن انكار بودند. آن‌ها در مطالعات جديد، از پارادايم قاضي – مشاور استفاده كردند. ۳۰۲ دانشجوي دوره‌ي كارشناسي رشته‌ي مديريت و كسب‌وكار، بايد به‌عنوان مديراني عمل مي‌كردند كه وظيفه‌ي ارزيابي مشاوران را به عهده داشتند. اين مشاوران، اطمينان و اعتمادبه‌نفس يا محتاط بودن خود را در يك ويديوي ضبط‌شده، اظهار كرده بودند. ادعاي آن‌ها، در سطوح مختلفي بيان‌ شده بود؛ به‌نحوي‌ كه اگر بعدها ادعاي خود را منكر مي‌شدند، باورپذيري انكار آن‌ها در درجات مختلفي رده‌بندي مي‌شد. به‌عنوان‌مثال، در يكي از شرايط موردبحث، مشاوران اعتمادبه‌نفس بالا يا پايين خود را از طريق يك ويديوي بدون صدا نشان مي‌دادند، كه به‌نوعي رفتار غيركلامي آن‌ها محسوب مي‌شد (به‌عنوان‌مثال سر تكان دادن براي تائيد مسئله و نظير آن).

 

اين مطالعات، نتايج تحقيقات قبلي را تكميل كرد. اعتمادبه‌نفس، تا زماني كه قصور يا نادرستي ادعاي فرد ثابت نشده بود، يك ويژگي شخصيتي سودمند و پرمنفعت بود؛ اما اگر اين قصور يا نادرستي آشكار مي‌شد، مشاوراني كه از اعتمادبه‌نفس بسيار بالا و كاذب برخوردار بودند؛ هزينه‌ي زيادي متحمل مي‌شدند. اما افرادي كه اعتمادبه‌نفس خود را از راه‌هاي غيركلامي ابراز كرده بودند (كه تا حد بيشتري قابليت انكار داشت)، كليه‌ي سود و مزاياي اوليه را از دست نمي‌دادند.

 

چرا برخي از مردم، به خاطر اعتمادبه‌نفس بيش‌ازحد خود هزينه مي‌دهند و برخي ديگر نه؟ مطالعات بالا، يكي از دلايل اين امر را اثبات مي‌كند. به ياد داشته باشيد كه وقتي مردم، اعتمادبه‌نفس بيش‌ازحد بالاي خود را در مورد دانش و توانايي‌هاي فردي، به‌صورت غيركلامي بيان مي‌كنند، پاسخگو نگه‌داشتن آن‌ها، كار سخت‌تري است. بسيار مهم است كه نشانه‌هاي رفتاري آن‌ها را تشخيص بدهيم، نظير بلند حرف زدن يا بالا و عقب نگه‌داشتن سر، يا تلاش براي مسلط شدن بر مكالمات. به‌اين‌ترتيب مي‌توانيم از نفوذ و تأثير افرادي كه از اعتمادبه‌نفس كاذب برخوردارند، اجتناب كنيم. به‌علاوه مي‌توانيم با پرسيدن سؤالات خاص، اعتمادبه‌نفس همكارانمان را ارزيابي كرده و صحت ادعاي آن‌ها را در طول زمان بسنجيم.

منبع : زوميت

 

 

 

 

 

 

چرا دچار "افسردگي صبحگاهي" مي‌شويم؟

۸ بازديد

 چرا دچار "افسردگي صبحگاهي" مي‌شويم؟

اختلال افسردگي انواع مختلفي دارد كه برخي از آنها با عنوان تغييرات خلقي روزانه شناخته مي‌شوند و علائم آن در ساعات مشخصي از روز شدت پيدا مي‌كند.

به گزارش ايسنا، علائم افسردگي مي‌تواند شامل احساس نااميدي، ناراحتي و درماندگي باشد و اين علائم ممكن است هنگام صبح تشديد شوند. اصطلاح رايج براي اين تغييرات خلقي روزانه "افسردگي صبحگاهي" است.

تغييرات خلقي روزانه به اين معني است كه علائم آن هر روز و در زمان مشخصي شروع شده يا تشديد مي‌شود. براي برخي از افراد اين علائم بعد از ظهر يا غروب اتفاق مي‌افتد.

 

علائم افسردگي صبحگاهي

علائم افسردگي مي‌تواند شامل بي‌رغبتي يا عدم لذت بردن از فعاليت‌هاي روزمره و مشكلات خواب باشد. در فرد مبتلا به افسردگي صبحگاهي ممكن است علائم اختلال افسردگي ماژور (حاد) نيز ديده شود. اين علائم كه اغلب هنگام صبح تشديد مي‌شود در طول روز از بين رفته يا از شدت آن كاسته مي‌شود.

به گفته روانشناسان باليني در صورتيكه فرد پنج مورد يا تعداد بيشتري از علائم زير را براي مدت زمان دو هفته يا بيشتر تجربه كند مي‌توان افسردگي را در او تشخيص داد.

 

از علائم اين اختلال مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

- احساس افسردگي كه در بيشتر طول روز ادامه داشته باشد

- عدم لذت بردن از انجام تمامي فعاليت‌هاي روزمره

- كاهش شديد وزن بدون داشتن رژيم غذايي

- سخت به خواب رفتن يا خواب زياد

- احساس بي قراري در بيشتر روزهاي هفته

- احساس خستگي يا نداشتن انرژي كافي در طول هفته

- احساس بي ارزشمند بودن

- مشكل در تمركز كردن يا تصميم گيري

 

علت ابتلا به افسردگي صبحگاهي

روانپزشكان  دليل آشكاري را در ابتلا به افسردگي صحبگاهي تشخيص نداده‌اند اما فاكتورهاي بسياري در بروز آن نقش دارند. از آنجاييكه افسردگي صبحگاهي حدود ساعت مشخصي از طول روز ظاهر مي‌شود پزشكان اغلب آن را با ناهماهنگي در ساعت زيستي بدن مرتبط مي‌دانند. ساعت زيستي فرآيندي است كه چرخه خواب – بيداري را تنظيم مي‌كند. تغييرات هورموني در طول روز مي‌تواند بر ساعت زيستي تاثير بگذارد.

برخي تحقيقات نشان مي‌دهد علاوه بر تغييرات ريتم طبيعي بدن چندين فاكتور ديگر ممكن است در بروز افسردگي صبحگاهي و اختلال افسردگي ماژور تاثير داشته باشد.

 

اين فاكتورها شامل موارد زير است:

- سابقه خانوادگي ابتلا به افسردگي

- مصرف مواد مخدر يا مواد الكلي

- ابتلا به بيماري‌هايي كه بر خلق و خو تاثير مي‌گذارد

- اضطراب و اختلال كم توجهي – بيش فعالي

- وقوع اتفاقات ناگوار در زندگي

 

منبع : عصر ايران

 

 

اختلالات رواني، اپيدمي رايج كارآفرينان و و موتور محركه آنها

۳ بازديد

نتايج تحقيقات نشان مي‌دهد كارآفرينان بيش از بقيه‌‌ي مردم در معرض بيماري‌هاي رواني هستند. اين بيماري‌ها در صورت درمان نشدن، خسارات جبران‌ناپذيري خواهند داشت.

مرگ آنتوني بوردن، آشپز و اينفلوئنسر معروف آمريكايي بر اثر خودكشي، زنگ خطر ديگري را براي فعالين دنياي كسب‌وكار به صدا در آورد. زنگ خطري كه از بحراني جدي با نام بيماري‌هاي رواني خبر مي‌داد و لزوم توجه به دلايل و پيدا كردن درمان براي آنها را بيش از پيش مشخص مي‌كرد. ليزا هريس، يكي از نويسندگان وبسايت entrepreneur است كه تجربه‌ي كارآفريني و البته دست و پنچه نرم كردن با بيماري‌‌هاي رواني را دارد. او در اين مقاله به تشريح داستان خود و راه‌حل‌هايي براي برون‌رفت از اين بحران مي‌پردازد.

من در طول هفت سال تجربه‌ي مديريت استارتاپ، تقريبا تمام احساسات كارآفريني را درك كردم: آدرنالين رونمايي از استارتاپ، انرژي آرام‌بخش جريان ثابت كارها، شكنندگي، وحشت‌زدگي و عصبي بودن از كار كردن تا ساعت ۲ صبح، ترس از برملا شدن حقيقت زماني كه با وجود تمام نگراني، مجبور بودم انرژي مثبت به مشتريان تزريق كنم؛ غم و اندوه شكست و حتي راحتي پس از شكست و در نهايت اين سوال بحراني كه اگر اين كار را نكنم چه كاري انجام خواهم داد؟

البته تاريخچه‌ي مشكلات و بيماري‌هاي رواني من طولاني‌تر از رزومه‌ي كارآفريني است. من از زمان كودكي با افسردگي و اضطراب دست و پنچه نرم كرده‌ام. مدتي را در بيمارستان بستري بودم. علاوه بر آن سابقه‌ي تحصيلي من نشانه‌هايي از بيش‌فعالي (ADHD) را نيز نشان مي‌دهد. در واقع موفقيت‌هاي تحصيلي من پوششي روي به‌هم‌ريختگي عاطفي و عدم سازمان‌دهي رواني من بوده است. من هميشه تصور مي‌كردم كه ذهن ياغي‌ام من را به‌عنوان فردي پيشرو در دنياي استارتاپ تثبيت خواهد كرد. اما بعدا متوجه شدم كه مشكلات رواني من در اين دنيا عجيب و ناياب نيستند.

گروه‌هاي بزرگ از دانشمندان شامل روانشناسان باليني ، اقتصاددانان، متخصصين مديريت و اساتيد دانشگاه‌هاي كسب‌وكار هميشه در حال تحقيق روي سلامت رواني كارآفرينان هستند. آنها به يك نتيجه‌ي نهايي رسيده‌اند: اختلالات رواني نه تنها در ميان كارآفرينان شايع است، بلكه به نوعي موتور محركه‌ي آنان نيز محسوب مي‌شود. مايكل فريمن، مربي مديريت براي كارآفرينان و پروفسور روانپزشك دانشگاه كاليفرنيا در سان‌فرانسيسكو در اين مورد مي‌گويد: «اين شرايط سلامت رواني، با ويژگي‌هاي مثبت تركيب مي‌شوند و موجب پيشرفت و برتري كارآفرينان خواهند شد. به‌عنوات مثال وقتي شما بيش‌فعال باشيد، دو خصيصه‌ي مثبت نياز به سرعت و علاقه به اكتشاف را در خود داريد. در نتيجه بدون گرفتار شدن در پروسه‌هاي آناليز و بررسي، با اشتياق و علاقه كار خود را پيش خواهيد برد.»

بيش فعالي يكي از اختلالاتي است كه تاثير زيادي روي كارآفرين شدن افراد دارد

نتايج تحقيقات اخير فريمن و تيمش نشان مي‌دهد كه كارآفرينان سطوح بالاتري از بيش فعالي، افسردگي و مصرف دارو را تجربه مي‌كنند. يك تحقيق ديگر ارتباطي نزديك بين تمايلات كارآفريني و صفاتي شبيه به اختلال دوقطبي بودن را نشان مي‌دهد. شري جانسون، متخصص اختلال دوقطبي و پروفسور روانپزشكي دانشگاه كاليفرنيا، بركلي يكي از افراد حاضر در اين تحقيق بوده است. او در اين باره مي‌گويد:

 يكي از نتايج ثابت تحقيقات ما اين بود كه افراد مبتلا به اختلال دوقطبي تمايل و جاه‌طلبي بيشتري براي حركت و پايداري در مسير اهداف خود دارند.

ژن افسردگي و محيط

نكته‌ي مهم اين كه شناخت علائم و خصوصيات، به‌معناي تشخيص كامل بيماري نيستند. در واقع كشف ارتباط بين بيماري‌هاي حتمي و تشخيص داده شده‌ي رواني با كارآفريني هنوز در ابتداي راه خود قرار دارد؛ البته دانشمندان در حال پيشرفت در اين زمينه هستند. به بيان ديگر تحقيقات گفته شده تنها افرادي كه علامت بيماري دارند (و لزوما بيمار شناخته نمي‌شوند) بررسي شده‌اند. يك تحقيق علمي جامع كه نتايج آن سال گذشته در IZA Institute of Labor Economics به چاپ رسيد، روي اختلالات رواني دانشجويان تمركز داشت. در اين تحقيق ۹۸۰۰ دانشجوي هلندي مورد بررسي قرار گرفتند و مشخص شد دانشجوياني با علائم بيش‌فعالي،‌دو برابر ديگران پتانسيل راه‌اندازي كسب‌وكار دارند. البته موفقيت اين افراد بررسي نشده و موضوع تحقيقي ديگر خواهد بود.

پس از بررسي عامل اختلالات رواني روي كارآفرين شدن افراد، به اين سوال معكوس مي‌رسيم كه كارآفرينان تا چه حد در معرض ابتلا به اختلالات رواني هستند؟ اطلاعات كلي و بررسي‌هاي اجمالي نشان مي‌دهد كه اين افراد بيش از عموم جامعه در معرض اختلالات هستند البته نتايج علمي محكمي در اين زمينه منتشر نشده است.

تجربه‌ي اختلالات و علائم بيماري‌هاي رواني در كارآفرينان بيشتر است

فريمن و تعدادي از همكارانش براي بررسي اين مورد، مطالعه‌اي روي ۲۴۲ كارآفرين و ۹۳ نفر فرد معمولي (گروه كنترلي) انجام دادند. تقريبا نيمي از كارآفرينان حداقل يك شرايط خاص رواني را گزارش كردند و اين آمار بسيار بيشتر از آمار گروه كنترلي بود. بعلاوه كارآفرينان از سابقه‌ي بيماري رواني در خانواده‌هاي خود گفتند كه مي‌تواند دليلي بر به ارث بردن خصوصيت‌هاي كارآفريني و همچنين اختلالات رواني باشد. نتايج تحقيقات فريمن و تيمش امسال در مجله‌ي Small Business Economics چاپ شد اما پيش از آن در سال ۲۰۱۵ پيش‌نويسي از آن منتشر شد تا بحث و مكالمه پيرامون كارآفريني و سلامت رواني را رواج دهد. فريمن در اين باره مي‌گويد:

هدف اصلي من اين بود كه آگاهي را در مورد سلامت رواني در ميان كارآفرينان افزايش دهم. تمركز اصلي نيز بر آن دسته از افرادي بود كه در حال حاضر از اين مشكلات رنج مي‌برند. در نهايت مي‌خواستم آنها متوجه مشكلات خود شده و در صورت نياز، از ديگران كمك بگيرند.

بيماري‌هاي رواني

نكته‌ي روشن اين كه برخي بيماري‌هاي رواني در صورت بررسي و درمان نشدن، خسارات جبران‌ناپذيري خواهند داشت. در مثالي از پيچيدگي اين اختلالات، خوش‌بيني زياد براي كارآفريني كه به سرمايه‌گذار مراجعه مي‌كند مفيد است؛ اما همين خوش‌بيني در سطوح بالا باعث اشتياق بيش از اندازه و مخرب خواهد شد. بعلاوه، اختلال دوقطبي شديد در كارآفرينان آنها را به سمت گگي شديد سوق مي‌دهد كه براي يك رهبر كسب‌وكار اصلا مفيد نخواهد بود. فريمن در مورد كنار آمدن بامي‌گويد:

برخي روزها به اين حس مي‌رسيد كه هيچ چيز شما را خوشحال نمي‌كند. انگيزه خود را از دست داده‌ايد و از سطح انرژي به پايين‌ترين حالت خود رسيده است. اين شرايط را به عنوان افسردگي بپذيريد و با آن كنار بياييد. اين رفتار، مسئوليت‌پذيري شما در برابر خودتان، سرمايه‌گذاران، كارمندان و خانواده را نشان مي‌دهد.

با پيشرفت يافته‌هاي دانشمندان در مورد تاثير سلامت رواني روي وضعيت كارآفرينان و پيشرفت آنها، خود دنياي كسب‌وكار نيز در حال دست و پنجه نرم‌كردن با مشكلات اين نوع از سلامت است. در پست‌هاي وبلاگي و مقالات كارآفرينان، آنها به وفور در مورد كلنجار رفتن با اضطراب، افسردگي و علائم خودكشي صحبت مي‌كنند. اين روند با تراژدي‌هاي خودكشي افراد زيادي در دنياي استارتاپ‌هاي فناوري شدت گرفته است و البته، موج عظيمي از خوش‌بيني و اميدواري به عنوان جبهه‌ي مقاومت در برابر آن عمل مي‌كند.

صحبت كردن و روشن‌گري در مورد اين حقايق، مسير را براي حل آنها و پيشگيري از مشكلات بزرگتر هموار مي‌كند

متخصصان بر اين باورند كه فضاي باز و صحبت كردن راحت در مورد اختلالات رواني براي همه‌ي افراد جامعه مفيد است. به بيان ديگر با افزايش روشنگري‌ها، درگير بودن با مسائل سلامت رواني و از طرفي سودبخش بودن اختلالات آن به موردي عادي ميان كارآفرينان تبديل شده و در نتيجه‌ي آن، كمك گرفتن در اين موارد، ديگر مسئله‌اي عجيب و غريب نخواهد بود. از نظر فريمن قدم بعدي اين است كه سرمايه‌گذاران را به كنار آمدن با اين حقايق تشويق كنيم.

نور خورشيد و سلامت ذهن

جانسون معتقد است كه انكوباتورها و دانشكده‌هاي كسب‌وكار بايد تمركز بيشتري روي ارائه‌ي پشتياني سلامت رواني به كارآفرينان داشته باشند. او معتقد است پرداختن به اين مسائل در دوران آموزش كسب‌وكار بايد بيشتر شود. بعلاوه سرمايه‌گذارها و زيرساخت‌هاي حقوقي بايد آگاهي بيشتري در اين باره داشته باشند و در نهايت راهنماهاي آموزشي بيشتري بايد تدوين شود.

جان ويكلاند، پروفسور كارآفريني در دانشكده‌ي كسب‌وكار دانشگاه سيراكوز و محقق كارآفريني و بيش‌فعالي است. او در اين‌باره تلاش‌هاي عميق‌تري كرده و از برنامه‌ي خود مي‌گويد:

من در فكر راه‌اندازي يك انكوباتور براي افرادي با ويژگي‌هاي متفاوت رواني هستم. از نظر من همه‌ي انكوباتورهاي كنوني شبيه به هم هستند و تنها به قشر خاصي از مردم خدمت‌رساني مي‌كنند.

در نهايت به اين نتيجه مي‌رسيم كه راه پيش رو هم در زمينه‌ي تحقيقات و هم عملكرد، طولاني خواهد بود. هريس به عنوان كارآفريني كه خودش با مشكلات روبرو بوده، از اين حقيقت كه اين اختلالات عمومي هستند و البته تلاش براي حل آنها ادامه دارد، خوشحال است. فريمن در انتهاي صحبت‌هايش با هريس به نكته‌ي جالبي اشاره مي‌كند:

اكثر مردم كارآفريني نمي‌كنند و كسب‌وكار جديد راه‌اندازي نمي‌كنند. همه مي‌دانند كه كارآفرين شدن نياز به كمي ديوانگي دارد.

منبع :  زوميت

 

 

 

آيا مدت زيادي را در شبكه هاي اجتماعي سپري ميكنيد؟ بهتر است مراقب سلامت روان خود باشيد!

۵ بازديد

به گزارش آلامتو و به نقل از مردمان؛ محققان دانشكده پزشكي دانشگاه پيتزبرگ اخيراً تحقيقي درمورد تاثيرات شبكه‌هاي اجتماعي بر روحيات كاربران آنها انجام داده‌اند.

اين تحقيق مشخص كرد كه هر چه جوانان زمان بيشتري را صرف شبكه‌هاي اجتماعي كنند، احتمال افسرده بودن آنها بيشتر است. يافته‌هاي اين تحقيق مي‌تواند به متخصصين باليني براي كمك به بيماران افسرده مفيد باشد.

دكتر برايان پريماك، محقق پروژه تحقيقاتي و مدير مركز تحقيقاتي پيتز در ارتباط با رسانه‌ها، تكنولوژي و سلامت، مي‌گويد، «ازآنجاكه شبكه‌هاي اجتماعي به بخش بسيار مهمي از روابط انساني تبديل شده است، براي متخصصين درمان‌هاي باليني كه با جوانان سروكار دارند، خيلي مهم است كه توازن بين مصرف مثبت و مصرف مشكل‌زا را درك كنند.»

دكتر پريماك و تيم تحقيقاتي او روي ۱۷۸۷ فرد بزرگسال امريكايي بين ۱۹ تا ۳۲ ساله تحقيق كردند و در پرسشنامه‌هايي كه به شركت‌كننده‌ها داده شده بود درمورد جزئيات استفاده از شبكه‌هاي اجتماعي سوال شده بود. سپس پاسخ‌هاي پرسشنامه‌ها با يك ابزار ارزيابي براي افسردگي تطبيق داده شد.

شبكه‌هاي اجتماعي سوال‌شده در پرسشنامه عبارت بودند از: Facebook، Youtube، Twitter، Instagram، Google Plus، Snapchat، Tumblr، Pinterest، Vine، LinkedIn

براساس نتيجه پرسشنامه‌ها، شركت‌كننده‌ها ۶۱ دقيقه در روز از شبكه‌هاي اجتماعي استفاده مي‌كنند و به طور متوسط ۳۰ مرتبه در هفته به رسانه‌هاي اجتماعي مختلف سر مي‌زنند. نكته هشداردهنده در اين تحقيق اين بود كه يك چهارم اين افراد جزء افراد با شاخص افسردگي بالا طبقه‌بندي شده بودند.

در اين تحقيق ارتباط قابل‌توجه و خطي بين استفاده از شبكه‌هاي اجتماعي و افسردگي ديده شد، چه بر مدت زمان استفاده از اين شبكه‌ها باشد يا دفعات سر زدن به آنها.

درمقايسه با شركت‌كننده‌هايي كه دفعات كمتري به شبكه‌هاي اجتماعي سر مي‌زدند، شركت‌كننده‌ايي كه از رسانه‌هاي اجتماعي با دفعات بيشتر در روز استفاده مي‌كردند، ۲٫۷ مرتبه احتمال افسردگي داشتند. و در مقايسه با آنهايي كه مدت زمان كمتري در روز در اين شبكه‌ها وقت مي‌گذراندند، آنهايي كه زمان كلي بيشتري را صرف اين شبكه‌ها مي‌كردند، ۱٫۷ مرتبه بيشتر در خطر افسردگي بودند.

محققان همچنين ساير عوامل احتمالي افسردگي ازجمله سن، جنسيت، نژاد، وضعيت تاهل، شرايط زندگي، سطح تحصيلات و درآمد را نيز در اين تحقيق لحاظ كردند.

 

براي از بين بردن چين و چروك صورت اين روش معجزه مي كند

يكي از نويسندگان اين تحقيق مي‌گويد، اين احتمال وجود دارد كه افراد افسرده براي پر كردن خلاء دروني خود از شبكه‌هاي اجتماعي استفاده مي‌كنند. ولي استفاده از شبكه‌هاي اجتماعي خود مي‌تواند منجر به افسردگي شود و اين نيز متعاقباً به استفاده بيشتر از اين شبكه‌ها مي‌انجامد.

ولي چرا استفاده زياد از شبكه‌هاي اجتماعي مي‌تواند منجر به افسردگي شود؟ اين تحقيق توضيح مي‌دهد كه قرارگيري در معرض نمايش همسالان از خود در اين شبكه‌ها، احساس حسادت را در افراد ايجاد مي‌كند و باعث مي‌شود تصور كنند كه ديگران همه زندگي‌هاي بهتر و شادتري نسبت به آنها دارند. افراديكه در فعاليت‌هاي بي‌معني‌تري در شبكه‌هاي اجتماعي شركت مي‌كنند باعث مي‌شود كه تصور كنند كه وقت خود را تلف مي‌كنند.

همچنين استفاده بيشتر از اين شبكه‌ها احتمال آزار و اذيت‌هاي اينترنتي را افزايش مي‌دهد كه اين هم خود مي‌تواند منجر به افسردگي در فرد شود. و شبكه‌هاي اجتماعي «اعتياد به اينترنت» را افزايش مي‌دهد كه يك وضعيت روحي-رواني مرتبط به افسردگي است.

يكي از اميدهاي اين تحقيق تشويق متخصصين براي سوال كردن از بيماران مبتلا به افسردگي درمورد استفاده از شبكه‌هاي اجتماعي حين ارزيابي آنها است. و يافته‌هاي اين تحقيق مي‌تواند بعنوان پايه و اساسي براي تاثير شبكه‌هاي اجتماعي بر مشكلات سلامت عمومي در نظر گرفته شود.

شركت‌هاي بسياري از اين شبكه‌هاي اجتماعي در كمك به افرادي كه به نظر افسرده مي‌آيند، فعاليت دارند. مثلاً اگر كاربري كلمه “depressed” (افسرده) يا “suicidal” (خودكشي) را روي شبكه Tumblr جستجو كند، منابع بسيار مفيدي براي او نشان داده خواهد شد و از فرد پرسيده خواهد شد كه مشكلي دارد يا خير.

فيسبوك هم به كاربران اين امكان را مي‌دهد كه نوشته‌هاي ديگران كه حالت‌هايي از افسردگي در خود دارد را با فشردن فلش پايين «من تصور مي‌كنم اين نبايد روي فيسبوك قرار گيرد» > «تهديدآميز، خشونت‌آميز يا متمايل به خودكشي است» > «يك مورد را انتخاب كنيد…» > ارائه كمك يا پشتيباني با گفتن اينكه كنارش هستيد، درخواست كمك يا صحبت درمورد آن با فردي مورداعتماد يا درخواست از فيسبوك براي بازنگري آن متن و ارائه پشتيباني.

فيسبوك مي‌داند كه شبكه اجتماعي آن تاثير قابل‌ملاحظه‌اي بر روحيه كاربرانش دارد. بعنوان مثال، دانشمندان اطلاعات فيسبوك در سال ۲۰۱۲ يك آزمايش بسيار بحث‌برانگيزي بر رفتارهاي انساني انجام دادند كه در آن صفحه اخبار ۶۸۹،۰۰۳ كاربر مورد ارزيابي قرار گرفت كه در اين ارزيابي يا كليه پُست‌هاي مثبت يا كليه پُست‌هاي منفي برداشته شد تا ببينند بر روحيات كاربران ديگر اثر مي‌گذارد يا خير.

اين آزمايش همانطور كه انتظار مي‌رفت پيش رفت. كاربراني كه محتويات منفي‌تر ملاحظه مي‌كردند، خودشان هم محتوياتي منفي به اشتراك مي‌گذاشتند و برعكس.

اين تنها تحقيق انجام گرفته درمورد تاثير شبكه‌هاي اجتماعي بر افسردگي نبوده است. سال گذشته، تحقيقي در ژورنال روانشناسي اجتماعي و باليني كه توسط محققان دانشگاه هوستون انجام گرفت، مشخص كرد كه افزايش استفاده از فيسبوك با علائم افسردگي در ارتباط است و به يك پديده روانشناختي به نام «مقايسه اجتماعي» منجر مي‌شود.

در آگوست ۲۰۱۳، محققان دانشگاه ميشيگان نيز تحقيقي به نام «استفاده از فيسبوك زوال سلامت فردي را در جوانان به دنبال دارد» منتشر كردند كه در آن نتيجه‌گيري شد كه هر چه افراد طي يك دوره بيشتر از فيسبوك استفاده كنند، ميزان خوشحالي‌شان كاهش مي‌يابد.

در تحقيق ديگري كه در سال ۲۰۱۴ به نام «عواقب احساسي فيسبوك: چرا فيسبوك منجر به بدتر شدن حال ما مي‌شود و چرا باز از آن استفاده مي‌كنيم» در دانشگاه اينسبرگ در اتريش انجام گرفت و مشخص كرد كه فعاليت در فيسبوك تاثيري منفي بر حال و روحيه كاربران آن دارد.

تحقيقات بسيار بيشتري ديگري هم در ساير دانشگاه‌ها در اين زمينه انجام گرفته است كه همه مصرف زياد شبكه‌هاي اجتماعي را با افسردگي مرتبط دانسته‌اند.

اما اگر تصور مي‌كنيد مصرف زياد شبكه‌هاي اجتماعي در شما هم باعث احساس افسردگي شده است، چه بايد بكنيد؟ به شدت توصيه مي‌شود كه با يك متخصص روانشناسي باليني در اين زمينه صحبت كنيد. همچنين استفاده از اين شبكه‌ها را تا حد امكان پايين بياوريد و سعي كنيد آن را با فعاليت‌هايي مثبت‌تر جايگزين كنيد.

منبع : بيوته

 

 

مراجعه به روانشناس دليل بيمار بودن نيست

۳ بازديد

اگرچه مدتي است كه به سلامت روان بها داده شده و ديگر چون سابق افراد نسبت به آن موضع نمي‌گيرند، اما هنوز به‌طور كلي فقر سواد سلامت روان در جامعه برطرف نشده است. بر همين اساس حتي به شوخي هم شاهد انگ زدن به شهرونداني هستيم كه به روانشناس و روانپزشك مراجعه مي‌كنند.

 

بيرشك، روانشناس، درباره انگ زدايي از بيماري‌هاي روحي، مي‌گويد: هنوز بسياري افراد وقتي بحث مراجعه به روانشناس و مشاوره به ميان مي‌آيد گارد مي‌گيرند، حتي اگر مراجعه هم داشته باشند معمولا دوست ندارند اين مساله را مطرح كنند. براي اينكه هنوز اين ذهنيت وجود دارد كه افراد ديوانه به روانشناس و روانپزشك مراجعه مي‌كنند، در حالي كه بزرگ‌ترين برداشت ناصحيح همين است. در واقع همين چيزها باعث شده كه افراد دچار ترس شوند و به روانشناس و روانپزشك مراجعه نكنند.

بيشتر مردم از اينكه فردي به روانشناس مراجعه كند متاسف مي‌شوند و پيش خود مي‌‌گويند حتما مشكل روحي و رواني داشته كه به روانشناس مراجعه كرده است.

 

به نظر شما دليل عدم كارايي روانشناسي و مراجعه نكردن بعضي از افراد به روانشناس چيست؟

 

يكي از مشكلات و معضلاتي كه در بحث سلامت روان جامعه مطرح مي‌شود، مساله انگ و برچسب بيماري‌هاي رواني روي افراد است. شايد در مورد بيماري‌هاي جسماني به اين شدت مساله انگ زدن وجود نداشته باشد، آن هم براي اينكه مردم آن را به عنوان مشكل جسماني مي‌دانند، اما وقتي مساله به روان و ويژگي‌هاي شخصيت افراد برمي‌گردد مي‌تواند بار منفي داشته باشد. به‌طور كلي اگر بخواهم بگويم انگ چيست؛ در واقع يك نوع ويژگي منفي و نامطلوب است كه مي‌تواند در فردي وجود داشته باشد، به نحوي كه او را از ديگران متفاوت و متمايز مي‌كند. البته اين انگ مي‌تواند بار منفي شديدتري هم داشته باشد كه گاهي خطرناك است، يعني به فرد كلماتي مانند جاني و ديوانه اطلاق شود. از سوي ديگر، بحث انگ را در زمينه‌هاي مختلف داريم. گاهي برخي معايب ظاهري، معلوليت ها، نواقص و مشكلات شخصيتي و اختلالات رواني برچسب مي‌خورند.

 

اگر توجه كنيد حتي مسائل قومي و نژادي هم با انگ زدن مواجه هستند. از اين رو اين مساله ريشه بسيار قديمي دارد و ناشي از اين است كه ما اطلاعات و آگاهي بسيار كمي نسبت به مسائل اعصاب و روان و خصوصيات شخصيتي افراد داريم. همچنين در گذشته‌هاي دور برخي بيماري‌هاي رواني شناخته شده نبودند و زماني كه فرد در حالت شديد مشكل رواني قرار مي‌گرفت ديگران فكر مي‌‌كردند كه او ديوانه و مجنون است و نمي‌تواند در جامعه با ديگران زندگي كند. اين چنين بود كه به مراكز مخصوص مانند دارالمجانين منتقل مي‌شد، اما امروزه ديد و آگاهي مردم تغيير كرده و علم پزشكي هم به پيشرفت رسيده است.

 

از سوي ديگر، همه افراد نسبت به مشكلاتي كه برايشان ايجاد مي‌شود احساس متفاوتي دارند. ممكن است برخي‌ مدتي سر حال نباشند، كناره گيري كنند، حساس شوند، گريه كنند، انگيزه خود را از دست بدهند و...، تمام اين موارد مي‌تواند علل مختلفي داشته باشد. از دو سه دهه قبل سازمان جهاني بهداشت سلامت رواني افراد را مطرح كرد، يعني ديد جامع و كامل‌تري را در نظر گرفت كه انسان جنبه فيزيكي، اجتماعي و رواني دارد، به گونه‌اي كه اكنون جنبه رواني براي اينكه ما بتوانيم از انسان‌ها شناخت بهتري داشته باشيم بسيار كمك‌كننده است. البته ما هم نسبت به سابق در اين زمينه پيشرفت داشته ايم، ولي هنوز به آن حدي كه لازم است دست نيافته‌ايم.

 

هنوز بسياري افراد وقتي بحث مراجعه به روانشناس و مشاوره به ميان مي‌آيد گارد مي‌گيرند، حتي اگر مراجعه هم داشته باشند معمولا دوست ندارند اين مساله را مطرح كنند، براي اينكه هنوز اين ذهنيت وجود دارد كه افراد ديوانه به روانشناس و روانپزشك مراجعه مي‌كنند، در حالي كه بزرگ‌ترين برداشت ناصحيح همين است. همه ما در ايامي نياز داريم كه با فرد متخصص حرف بزنيم. براي مثال به لحاظ جسماني به پزشك معالج مراجعه مي‌‌كنيم و در صورت نياز با كمك دارو، ام‌آراي، آزمايش و... بهبود مي‌يابيم، اما وقتي جنبه رواني و ذهنيتي مطرح است بهتر است به مشاوره، روانشناس و روانپزشك مراجعه كنيم تا به كمك راهنمايي آنها به آرامش برسيم.

 

عده‌اي بر اين باورند كه براي بيماري‌هاي اعصاب و روان، درمان قطعي وجود ندارد. آيا اين باور درست است؟

به هيچ‌وجه نمي‌توانيم بر اين مساله دست بگذاريم كه ايجاد بيماري‌هاي اعصاب و روان در كنترل انسان هاست. براي مثال ممكن است ترشح ماده‌اي در بدن انسان ايجاد اشكال كرده باشد. از اين رو روانپزشكان به اين مساله مي‌پردازند و با تجويز دارو سعي مي‌كنند تعادل بيوشيميايي كه در بدن بيمار كاهش يافته را دوباره به وجود آورند. در نتيجه شرايط بيمار بهتر مي‌شود. از سوي ديگر، بسياري بيماران با پيشرفت علم پزشكي، تجويز دارو و مراقبت‌هاي خاص اطرافيان زندگي عادي خود را دارند و ديگر بسياري از بيماري‌ها لاعلاج نيست. بنابراين بايد اين ذهنيت را برطرف كنيم كه درمان قطعي براي بيماري‌هاي اعصاب و روان وجود ندارد.

 

اطرافيان برخي بيماران رواني تا مدتي متوجه علت تغييرات به‌وجودآمده در فرد بيمار نيستند و پس از آن نيز مراجعه به پزشك را عيب مي‌دانند. در راستاي انگ‌زدايي از بيماري‌هاي روحي بايد چه اقدامي انجام داد؟

رسانه‌ها در اين زمينه نقش موثري دارند و مي‌توانند با فرهنگسازي ديد افراد را براي مراجعه به روانشناس تغيير دهند. در واقع بايد به جامعه القا شود كه مراجعه به روانشناس و روانپزشك به معناي بيماري نيست، حتي امروزه در برخي فيلم‌ها اين موضوع عادي جلوه داده مي‌شود، به گونه‌اي كه شخصيت‌هاي معروف دنيا مي‌گويند نياز دارند كه با يك روانشناس در تماس باشند. با توجه به اوضاعي كه در دنيا وجود دارد، استرس‌هاي فراوان مشكلاتي را براي افراد به وجود آورده است. در واقع استرس نه تنها روي جسم بلكه در ذهن ما نيز تاثير مي‌گذارد.

 

بر همين اساس براي اينكه با انواع آسيب‌هاي رواني كنار بياييم و آنها را به تعديل برسانيم نياز است كه با كمك گرفتن از متخصص استرس خود را كاهش دهيم. بنابراين رسانه‌ها در اين مساله بسيار تاثيرگذار هستند. البته تاكنون اقداماتي را انجام داده اند، اما هنوز كمرنگ است. براي مثال در گذشته انگ بيماري رواني حتي در فيلم‌ها هم وجود داشت، يعني اين افراد را به شكلي نشان مي‌دادند كه كارهاي عجيب و غريب انجام داده و ديگران آنها را مسخره مي‌كنند. در واقع همين چيزها باعث شده كه افراد دچار ترس شوند و به روانشناس و روانپزشك مراجعه نكنند. از اين رو بايد ذهنيت‌ها را تعديل كنيم. همه در انگ زدايي نقش دارند، حتي به خانواده‌ها توصيه مي‌كنم كلمه ديوانه را به راحتي به كار نبرند. بنده مراجعان بسيار جواني دارم كه مي‌گويند والدينمان به ما مي‌گويند كه تو ديوانه اي، حتي در زوج‌هاي جوان هم اين مساله ديده مي‌شود، در حالي كه از آنها انتظار مي‌رود با داشتن تحصيلات عالي به همديگر برچسب نزنند، چرا كه بارها ديده‌ام در مراجعه به بنده گفته اند كه همسرم ديوانه است. او بايد به روانشناس مراجعه كند. همين مساله براي افراد بار منفي دارد و بين آنها فاصله ايجاد مي‌كند.

 

منبع : بيوته

 

چگونه مي توان با هيپنوتيزم فردي را تسخير كرد؟

۷ بازديد

هيپنوتيزم يا همان خواب عميق استفاده زيادي در عمل هاي جراحي و برطرف كردن درد دارد كه بستگي به شرايط خاصي داشته و مي تواند خود به عنوان درماني براي برخي بيماريها باشد.

«ساعت گرد به دنبال زنجير براق و زيبايش چپ و راست مي رود و چشم هاي دخترك آنقدر دنبال ساعت مي دود كه دست آخر سنگين مي شود و پلك هايش روي هم مي افتند...»اين صحنه تكراري را تا حالا هزار بار در فيلم ها و سريال ها ديده ايد؛ ديده ايد وقتي فرد هيپنوتيزم مي شود، ديگر اختيار دست خودش نيست و گوش به فرمان فردي است كه هيپنوتيزمش كرده... انگار يك آدم مسخ شده كه گوش به فرمان هيپنوتيزورش است و اگر او حتي بگويد «خودت را به چاه بينداز»، لحظه اي شك نمي كند و همان كار را انجام مي دهد!
اما آيا واقعا هيپنوتيزم يك خواب مصنوعي است كه مي تواند عقل و منطق فرد را زائل كند؟! آيا مي توان با هيپنوتيزم فرد را تسخير كرد و كنترل رفتارش را دست گرفت؟ اصلا هيپنوتيزم به چه دردي مي خورد؛ فقط براي يادآوري خاطرات دور و دراز است يا...؟

 

يك اسم بي مسما كه دردسرساز شد!
كلمه «هيپنوز» را از اسم الهه خواب يونان به نام «هيپنوز» گرفته اند كه چشمانش بسته است و انگار خوابيده و از آنجا كه فردي كه هيپنوتيزم شده، چشم هايش بسته مي شود اين اسم را براي هيپنوز انتخاب كرده اند اما اين اسم بسيار بي مسماست و باعث مشكلات زيادي هم شده!
چون هيپنوز اصلا خواب نيست و كساني كه هيپنوتيزم مي شوند، عموما بعد از بيرون آمدن از اين حالت ادعا مي كنند «ما كه خواب نبوديم!» و اين ادعا كاملا هم درست است، تنها شباهتي كه هيپنوز و خواب به هم دارند، اين است كه فرد چشمانش بسته و صورتش آرام است اما فرد هيپنوتيزم شده كاملا بيدار و هوشيار است و حتي امواج مغزي اش هم به فردي كه خواب است شباهت ندارد.
در واقع هيپنوز حالتي از ذهن است كه در آن فرد براي مدتي ذهن نقاد خود را آرام مي گذارد و اجازه مي دهد جملات فرد هيپنوتيزور (فرد انجام دهنده هيپنوتيزم) به نوعي خودآگاهش را دور زده و به ناخودآگاهش نفوذ كند.
اولين مرحله اين است كه فرد هيپنوتيزور بتواند اعتماد فرد هيپنوتيزم شونده را جلب كند و ترس ها و باورهاي غلط هيپنوتيزم او را از بين ببرد، چون در غير اين صورت شانس هيپنوتيزم شدن بسيار كم مي شود. مثلا اگر هيپنوتيزور بدون هيچ توضيحي، بعد از بسته شدن چشم هاي فرد به او بگويد:«تو خوابي و الان خوابت عميق تر مي شود!»
ممكن است ذهن نقاد فرد سريع فعال شود چون او مي داند كه خواب نيست! يا اگر تصور فردي از هيپنوتيزم اين باشد كه در اين حالت نمي تواند تكان بخورد اما متوجه شود كه مي تواند پايش را تكان دهد، قاعدتا ذهن نقادش تحريك مي شود و با خود تصور مي كند كه چون مي تواند پايش را تكان دهد، پس هيپنوتيزم نشده و حرف هاي هيپنوتيزور به دردش نمي خورد! پس پيش از هر اقدامي فرد بايد در مورد هيپنوتيزم توسط هيپنوتيزور كاملا توجيه شده باشد.

 

عمق هيپنوتيزم چقدر است؟!
هر قدر فرد اعتماد بيشتري به هيپنوتيزور داشته باشد، تلقين پذيري اش افزايش مي يابد و اين حالت مي تواند بيانگر «عمق هيپنوز» باشد. براي عميق شدن هيپنوز و تاثيرگذاري بيشتر تلقين ها بهتر است هيپنوتيزور كارش را با تلقين هاي ساده شروع كند تا فرد اعتمادش بيشتر و بيشتر شود و هيپنوز عميق تر شود؛ در اين مرحله كار مي تواند تا جايي پيشرفت داشته باشد كه فرد با چشمان باز، چيزي را كه وجود ندارد ببيند يا برعكس، چيزي را كه وجود دارد نبيند!
فردي كه هيپنوز عميق را تجربه مي كند، درست مثل كسي كه غرق كتاب خواندن يا تماشاي فيلم شده، تمام حواسش معطوف به هيپنوتيزور و تلقيناتش خواهد بود اما به محض اينكه احساس كند در خطر است، مثل وقتي كه صداي آژير آمبولانس و ... به گوش مي رسد، به راحتي از هيپنوز خارج مي شود و خودش را نجات مي دهد.

 

سوءاستفاده از هيپنوز؟!
هيپنوتيزم بايد يك بازي برد - برد باشد تا ادامه پيدا كند؛ يعني علاوه بر خواست و توانايي هيپنوتيزور ، فرد هيپنوتيزم شونده هم بايد معتقد باشد كه اين كار به سلامتش كمك مي كند و برايش سودمند است؛ در غير اينصورت هيپنوتيزم هيچ كاري از پيش نخواهد برد؛ بنابراين بسيار بسيار بعيد است كه بتوان فردي را به زور هيپنوتيزم كرد يا به هر شيوه اي از هيپنوز سوءاستفاده كرد چون فرد كاملا متوجه اوضاع است و مي تواند در كسري از ثانيه كنترل اوضاع را به دست بگيرد.
هيپنوز به هيچ وجه زمينه را براي سوءاستفاده بيشتر و بهتر فراهم نمي كند و تبليغاتي كه در فيلم ها ديده ايم، پايه اين افكار نادرست هستند. حتي برخي از استادان خارجي هيپنوز معتقدند در حالت هيپنوز، احتمال سوءاستفاده از فرد كاهش مي يابد چون فرد در اين حالت هوشياري بيشتري دارد. لحن و آهنگ سخن را بهتر درك مي كند و در يك كلام احتمال گول خوردنش كمتر مي شود!

 

حالا كم كم چشمات سنگين ميشه!
نكته جالب توجه اينكه جمله هاي هيپنوتيزور بايد در راستاي باورهاي بنيادين فرد باشد تا او بتواند اين جمله ها را باور كند و بپذيرد اما اگر اين جمله ها مغاير باورهاي بنيادينش باشد يا به گونه اي باشد كه منطقش فعال، هوشيار و حساس شود، فرد سريعا از حالت هيپنوز خارج و تلقين بر او بي اثر مي شود.
بنابراين در حالت هيپنوز ، حتي در عميق ترين حالت هايش كه فرد مي تواند بي حسي را تجربه كند يا دچار توهم شود، فرد كاملا مي داند كه چه اتفاقي در حال وقوع است و كنترل اوضاع را به دست دارد و اگر مسئله اي پيش بيايد كه مخل سلامتش باشد يا با اعتقادها و باورهايش متناقض باشد به راحتي از حالت هيپنوز خارج مي شود و در اين مورد (خارج شدن از هيپنوز) جاي هيچ نگراني نيست.
البته تنها محدوديت استفاده از هيپنوتيزم براي 2 گروه از افراد مطرح است؛ يكي افرادي كه بهره هوشي پايين (زير 70) دارند زيرا تمركز كافي براي دنبال كردن صحبت هاي هيپنوتيزور را ندارند و دوم كساني كه از بيماري هاي شديد رواني (مثل مانيا، سايكوز يا جنون) رنج مي برند چرا كه ممكن است استفاده نادرست از هيپنوز بيماري اين افراد را تشديد كند.

به چه دردي مي خورد؟
هيپنوتيزم كاربردهايي در كارهاي درماني دارد و بيشترين استفاده اش در محدوده روانپزشكي و روان درماني است. هيپنوتيزم مي تواند به عنوان ضد درد در انجام اعمال جراحي (زماني كه فرد در استفاده از مسكن محدوديت دارد)، زايمان بدون درد، كاهش درد بيماران مبتلا به سرطان كه به مسكن ها پاسخ نمي دهند و ... كمك كننده باشد.
از آنجا كه سيستم عصبي بدن در تمام قسمت هاي بدن از جمله قلب، گوارش و ... دخالت دارد، اعصاب فرد مي تواند روي درمان يا تشديد بيماري ها تاثير بگذارد؛ پس اگر فرد آرامش بيشتري داشته باشد، احتمال درمان بيشتر يا روند درمان تسريع مي شود. به اين ترتيب مي توان گفت هيپنوز مي تواند بر درمان يا تسريع درمان موثر باشد.
به علاوه هيپنوز در كاهش يا رفت تمام بيماري هايي كه با استرس و فشار تشديد مي شوند، كاربرد دارد؛ مثل سردرد يا اسپاسم هايي كه با استرس آغاز مي شود.
از ديگر كاربردهاي هيپنوز استفاده از آن براي درمان كمكي در ترك سيگار، ناخن جويدن، بازي با مو و كندن آن، كنترل پرخوري هاي عصبي و لاغري است كه البته در بسياري از موارد، شواهد علمي كافي وجود ندارد.

 منبع : نمناك

 

پيش زمينه هاي موفقيت در ازدواج

۷ بازديد

پيش زمينه هاي موفقيت در ازدواج
بسياري از جوانان نسل امروز براي تشكيل خانواده دچار ترديد هستند. آنها نگران هستند كه آيا با تشكيل خانواده مي توانند خوشبخت شوند و يا اينكه ازدواج رهاوردي جز سختي و گرفتاري براي آنها نخواهد داشت.
شايد بتوان گفت يكي از دلايل به وجود آمدن اين تصور در ميان جوانان تغيير شرايط ازدواج و بالا رفتن آمار طلاق و كاهش آمار ازدواج باشد. اما بايد خاطر نشان كرد با وجود مشكلاتي كه پيش روي ازدواج جوانان است هنوز راهكارهايي طلايي ازدواج براي رسيدن به خوشبختي در زندگي مشترك وجود دارد.

 

خودتان را بشناسيد
رضايت خانواده هاي دختر و پسر نقش مهمي را در عاقبت بخيري و بقاي يك زندگي ايفاء مي كند. در واقع ازدواج رابطه ميان دو خانواده است نه رابطه يك زن و مرد. در واقع اگر خانواده ها به انجام وصلتي رضايت نداشته باشند به دلايلي مانند لجبازي، سنگ اندازي و .. مي توانند باعث متلاشي شدن آن ازدواج گردند.
مهمترين فاكتور براي جواني كه قصد تشكيل زندگي خانوادگي رادارند اين است كه درك و شناخت دقيقي از خود داشته باشند. آنها بايد بداند كه از زندگي چه مي خواهند و هدفشان از تشكيل خانواده چيست؟ فردي كه با عدم خودشناسي براي ازدواج اقدام مي كند قطعاً نمي تواند درك درست و شناخت صحيحي نيز از همسر آينده اش داشته باشد لذا همين عدم ناهماهنگي منجر به لجبازي، درگيري و كشمكش و متاسفانه طلاق خواهد شد.

 

هدف از ازدواج
خيلي ازجوانان تحت تاثير فشارهاي خانواده ، بالارفتن سن ازدواج ، بيرون آمدن از مشكلات و سرو سامان گرفتن تصميم مي گيرند كه ازدواج كنند؛ اما هيچ كدام از اين موارد نمي تواند هدف مناسبي براي ازدواج باشد. همانگونه كه در قرآن آمده است هدف از خلقت زن و مرد آن است كه زن و مرد در كنار يكديگر به آرامش برسند، پس هدف از ازدواج بايد رفع نيازهاي دروني دختر و پسر و رسيدن به كمال باشد تا ازدواج در مسير خوشبختي قرار گيرد.

 

باورهاي اشتباه اطرافيان
بعضي از خانواده ها با باورهاي اشتباهي كه براي خود نهادينه كرده اند زندگي فرزندان خود را به سمت نابودي هدايت مي كنند. اين گونه از والدين ازدواج را درمان مناسبي براي سر به هوايي، كنار گذاشتن رفيق بازي، سر و سامان گرفتن و درمان اعتياد و بيماري هاي رواني مي دانند و در واقع  ازدواج را درمانگاهي فرض مي كنند كه مي تواند مشكلات بزرگي را حل كند، در حالي كه چنين نيست و مشاهده شده است كه ازدواج نتوانسته هيچ كدام از اين مشكلات را حل نمايد و خود مشكلي به مشكلات قبل افزوده است.

 

هم كفوي رمز موفقيت
دختر و پس كه تصميم به ازدواج دارند بايد به اصل هم كفو بودن اهميت دهند، هماهنگي از نظر اقتصادي ، فرهنگي، مذهبي و تحصيلاتي مي تواند نقش اساسي در خوشبختي زوجين داشته باشد. به عنوان مثال انتخاب همسري با تحصيلات عاليه براي فردي كه ديپلمه است مي تواند در آينده مشكل ساز شود، البته در اين ميان استثناهايي نيز وجود دارد كه نمي تواند اين موارد را براي ديگران نيز تجويز كرد زيرا هر زندگي شرايط خاص خود را دارد.

 

بلوغ فكري ، عاطفي و اقتصادي
مهمترين فاكتور براي جواني كه قصد تشكيل زندگي خانوادگي رادارند اين است كه درك و شناخت دقيقي از خود داشته باشند. آنها بايد بداند كه از زندگي چه مي خواهند و هدفشان از تشكيل خانواده چيست؟ فردي كه با عدم خودشناسي براي ازدواج اقدام مي كند قطعاً نمي تواند درك درست و شناخت صحيحي نيز از همسر آينده اش داشته باشد.
براي ساختن يك زندگي ايده آل رسيدن دختر و پسر جوان به بلوغ فكري ، اقتصادي و عاطفي ضروري است. اگر دخترو پسر نسبت به برقراري ارتباط اجتماعي و ابراز احساسات آشنايي نداشته باشند در برقراري تعامل متقابل با همسرشان به مشكل برخورد خواهند كرد  و يا اگر پسر جواني نمي تواند داراي درآمد مستقلي باشد و باكمك و حمايت هاي خانواده  زندگي خود را پيش مي برد به طور قطع مورد مناسبي براي يك ازدواج موفق نيست.

 

رضايت خانواده ها
رضايت خانواده هاي دختر و پسر نقش مهمي را در عاقبت بخيري و بقاي يك زندگي ايفاء مي كند. در واقع ازدواج رابطه ميان دو خانواده است نه رابطه يك زن و مرد. در واقع اگر خانواده ها به انجام وصلتي رضايت نداشته باشند به دلايلي مانند لجبازي، سنگ اندازي و .. مي توانند باعث متلاشي شدن آن ازدواج گردند. پس عدم رضايت والدين مي تواند زنگ خطري باشد زوج هاي جوان.

 

حرف پاياني
ازدواج سرنوشت ساز ترين مرحله زندگي هر انساني است. امروزه با افزايش آمار طلاق شايد بتوان نتيجه گرفت ازدواج ها بر پايه درست و منطقي ساخته نمي شوند كه هر نسيم كوچكي مي تواند آن را متلاشي سازد. در صورتي كه اگر ازدواج بر پايه اصول اوليه ، مشورت گرفتن ، فكر و منطق ساخته شود هيچ توفاني نمي تواند آن را ويران سازد.

منبع : ابرتازه ها

 

 

 

دانستني هاي جالب در مورد مسائل روانشناسي

۴ بازديد

دانستني هاي جالب در مورد مسائل روانشناسي
مسائل روانشناسي نكات جالبي دارد كه دانستن آنها خالي از لطف نيست و در زندگي مي تواند به ما كمك كند.
در جهان صنعتي امروز، تقريباً هيچ فعاليت و حرفه اي يافت نمي شود كه به درك و انديشهٔ انساني وابسته نباشد؛ در نتيجه روانشناسي با زندگي انسان مدرن پيوندي نا گسستني ايجاد كرده است. و كسب اطلاعات هرچه بيشتر راجع به مسائل در اين زمينه ميتواند بسيار مفيد واقع شود.

 

دانستني هاي جالب روانشناسي:

1ـ اگر شما اهدافتان را براي ديگران بيان كنيد احتمال كمتري وجود دارد كه به آنها دست پيدا كنيد چرا كه با اين كار انگيزه ي خود را از دست ميدهيد.


2ـ تاكنون 400 فوبياي مختلف توسط روانشناسان شناسايي شده است.


3ـ وقتي يك آهنگ مورد علاقه ي شماست به اين دليل است كه مرتبط با يك رويداد عاطفي در زندگي شما است.


4ـ نوع موزيكي كه گوش ميدهيد بر درك شما از دنياي اطراف تاثير گذار است.


5ـ بر اساس يك مطالعه پول خرج كردن براي ديگران باعث خوشحالي بيشتري در مقايسه با پول خرج كردن براي خودتان ميشود.


6ـ كليد شادي اين است كه پولتان را صرف تجربه كنيد نه مال و اموال.


7ـ بر طبق يك مطالعه ي صورت گرفته ي جديد، فوبياها ممكن است از طريق DNA به نسل هاي بعد افراد منتقل شوند.


8ـ 270 دانشمند دوباره 100 بررسي اي كه در مجلات روانشناسي برتر 2008 انجام شده بود را انجام دادند و فقط نيمي از آنها نتايجي مشابه نتايج قبلي را نشان دادند.


9ـ يك اختلال رواني نادر وجود دارد كه در آن افراد فكر ميكنند مرده اند يا وجود ندارند.


10ـ محققان در حال بحث راجع به اضافه كردن اعتياد به اينترنت به ليست اختلالات رواني هستند.( بعدم لابد هممون معتاد حساب ميشيم!!)


11ـ يك ژني وجود دارد كه ميتواند باعث شود اكثر اوقات منفي گرا باشيد.


12ـ روانشناسان ترول ها را بررسي كردند و متوجه شدند كه آنها خودشيفته، رواني و ساديسمي هستند!


13ـ سندروم ترومن يك اختلال رواني است كه در آن بيمار معتقد است كه در يك برنامه ي تلويزيوني زندگي ميكند.


14ـ 68٪ مردم مبتلا به سندروم ويبره ي فانتوم هستند، يعني وقتي گوشي آنها روي ويبره نيست حس ويبره دارند.


15ـ سندروم پاريس يك اختلال روانشناسي است كه معمولا هم متوجه ژاپني ها ميشود وموقعي اتفاق ميوفتد كه به پاريس ميروند و ميبينند آن طوري كه انتظار داشتند نيست.


16ـ به طور ميانگين دانش آموزان دبيرستاني همان ميزان اضطرابي را تجربه ميكنند كه بيماران رواني در سال 19500 تجربه ميكردند.


17ـ اعمال مذهبي مثل دعا كردن باعث كمتر شدن سطح پريشاني رواني ميشود.


18ـ هيچ شخص نابينايي تابحال به اسكيزوفرني مبتلا نشده است.

19ـ Anorexia ( بي اشتهايي بر اثر اختلالات رواني) داراي بالاترين ميزان مرگ ومير نسبت به هرگونه اختلال رواني ديگر است. 5 تا 200 درصد مبتلايان به آن جان سالم به در نميبرند.


20ـ به نظر مي آيد كه صئاهاي توهمي توسط فرهنگ هاي محلي شكل ميگيرد. مثلا اين صداها در آمريكا بسيار خشن و تهديد آميز هستند در حاليكه درهند و آفريقا صداها ملايم و لطيف هستند.


21ـ تحقيقات بر روي كمدين ها و افراد بامزه نشان ميدهد كه آنها داراي ميانگين سطح استرس بالاتري نسبت به ديگران هستند.


22ـ افسردگي حاد با افزايش روند پيري سلول ها ميتواند باعث پيري بيولوژيكي زودترس تر شود.


23ـ گريه كردن باعث ميشود احساس بهتري پيدا كنيد، استرس را كاهش ميدهد و به سلامت بدن كمك ميكند.


24ـ قدرداني ميتواند باعث افزايش ترشح دوپامين و سروتونين شود، درست مثل داروهاي ضد افسردگي.


25ـ 82٪ مردم اگر سگشان همراهشان باشد در هنگام نزديك شدن به افراد جذاب احساس اعتماد بنفس بيشتري دارند.


26ـ زندگي در كنار دريا يا رودخانه باعث ميشود آرام تر، شادتر و خلاق تر بشويد.


27ـ بيشتر از يك سوم اروپايي ها داراي يك اختلال سلامت رواني هستند.


28ـ بيشتر راننده ها فكر ميكنند كه از بقيه ي راننده ها چيره دست تر هستند.


29ـ افرادي كه بيشتر قسم ميخورند صادق ترند.


30ـ تجربه ي چيزهاي جديد حس دروني ما از گذر زمان را آهسته تر ميكند يعني در واقع زمان برايمان زودتر ميگذرد.

منبع : نمناك

 

ليست سوالات جنسي قبل ازدواج در خواستگاري

۸ بازديد

بيان سوالات جنسي قبل ازدواج خيلي مهم است شما بايد بدانيد كه طرف مقابلتان چه تمايلاتي دارد و بهتر است در جلسه آخر خواستگاري آن ها را مطرح كنيد.

 

سوالات جنسي كه بايد قبل از ازدواج پرسيد

مسائل جنسي از خصوصي ترين مسائل فرد در زندگي است كه بسياري از زنان و مردان از بازگو كردن آن بشدت امتناع مي ورزند و صحبت در اين زمينه را بي حيايي و قباحت مي دانند. بسياري از ما صحبت درباره مسائل جنسي را به بعد از آشنايي و ازدواج موكول مي كنيم و از مطرح كردن آن در جلسه خواستگاري شرم داريم اما بايد بدانيد دانستن يك سري نكات ازمسائل جنسي همسر آينده بخش مهم شناخت فرد مقابل است پس بهتر است طبق آنچه در اين بخش از نمناك گفته شده است در جلسات خواستگاري و صحبتهاي خصوصي دختر و پسر يك سري سوالات جنسي پرسيده شود

 

سوالات جنسي خواستگاري چيستند و چه زماني بايد مطرح كرد؟

زمان پرسيدن سوالات جنسي از خواستگار

 

هنگامي كه دختر و پسر جوان از يكديگر شناخت كافي به دست آوردند و رضايت خود را براي ازدواج اعلام نمودند بايد درباره مسائل جنسي با رعايت حرمت خود و همسر آينده مان سوالاتي را مطرح كنيم كه در واقع مطرح كردن اين سوالات با جلسه نهايي خواستگاري تطابق مي يابد. براي بسياري از ما صحبت درباره مسائل جنسي با شريك زدگيمان قبل از ازدواج و در جلسه خواستگاري بسيار سخت است و جزو حرف هاي ممنوعه و تابوي اجتماعي است .

اگر چه قصد ازدواجمان قطعي است اما بايد سوالات جنسي را صريحا نپرسيد و با اشاره اي كوتاه طرف مقابلتان را متوجه كنيد كه تمايل داريد در اين زمينه هم، صحبتي داشته باشيد زيرا هنوز شما در معرض محك و سنجش از سوي فرد مقابلتان هستيد و ممكن است با مطرح كردن اين مسائل طرز فكر او نسبت به شما عوض شود و گمان كند كه شما اهل ارتباطات نادرست هستيد كه براحتي توانستيد اين مسائل را مطرح كنيد.

هنگام پرسش اين سوالات بايد به مسائلي مانند پذيرش يا عدم پذيرش، نحوه مواجه شدن با سوالات، چگونگي پاسخگويي به پرسش ها، علائم غيركلامي قابل مشاهده هنگام پاسخگويي (شرم و حيا، سر به پايين انداختن، سرخ شدن، نگاه هاي تيز، خيره و...) توجه كنيد زيرا واكنش فرد مقابل بسيار مهم است و شما را متوجه بسياري از مواردي كه نمي دانستيد ، مي كند.

 

سوالات جنسي را در كدام جلسه از خواستگاري بپرسيم؟

همه ما فكر مي كنيم كه زمان پرسيدن سوالات جنسي بايد بعد از ازدواج باشد اما علم مشاوره مي گويد بهترين زمان پرسيدن سوالات جنسي از همسر آينده جلسه نهايي خواستگاري است.درست است كه عرف اجتماع ما صحبت درباره مسائل جنسي را در جلسه خواستگاري نهي مي كند اما آيا بعد از ازدواج صحبت درباره اين مسائل دير نيست و اينكه اگر طرفين درباره مسائل جنسي بعد از ازدواج توافق نداشتند بايد چه كنند؟

صحبت نكردن درباره مسائل جنسي به علت عرف جامعه و خجالت كشيدن در جلسه خواستگاري آسيبهاي زيادي بر پيكر خانواده و بخصوص زن و شوهرهاي جوان وارد مي كند به طوري كه در برخي از زندگي ها زوجين فرار را بر قرار ترجيح مي دهند پس بهتر است درباره اين مسائل در جلسه آخر خواستگاري صحبت كنيم و براي پيشگيري از مشكلات بعد از ازدواج با رعايت نكات اخلاقي و اجتماعي پرسش هاي را از طرف مقابلمان بپرسيم .

 

كدام سوالات جنسي را از خواستگار بپرسيم؟

براي مطرح كردن سوالت جنسي از طرف مقابلتان بايد نكاتي را رعايت كنيد . كه اين نكات عبارتند از :

   سوالات جنسي خود را محترمانه و با الفاظ غيرمحرك بپرسيد.

   سوالاتي كلي را مطرح كنيد كه نگرش ها و جهتگيري هاي فرد را مشخص كند.

   از وارد شدن به جزئيات مسائل جنسي چپرهيز كنيد.

   به رفتار فرد مقابل هنگام پاسخ به اين مسائل توجه داشته باشيد.

در صورتي كه طرف مقابلتان به بازگو كردن جزئيات رفتار جنسي پرداخت، به داشتن وسواس جنسي يا برخي از ويژگي هاي نامطلوب اخلاقي در او شك كنيد.

 

نمونه اي از سوالات جنسي در جلسه خواستگاري

1. آيا با مشكلات جنسي و انحرافات جنسي آشنا هستيد؟

2. سليقه و انتظارات جنسي شما چگونه است؟

3. با نيازهاي جسمي، جنسي و روحي و رواني خود در دوران مجردي چه مي كرديد؟

4. ديدگاهتان درباره مسأله رابطه جنسي چيست؟

5. اطلاعاتتان در زمينه مسائل جنسي چگونه است؟

6. اطلاعات جنسي را از چه منبعي دريافت كرده ايد؟

7. در رابطه جنسي نقش اصلي زن/ مرد چيست؟

8. آيا انتظارات زن و مرد از رابطه جنسي متفاوت است؟ چرا؟

9. در مورد جذابيت هاي جسماني ـ جنسي همسر آينده تان چه نظري داريد؟

10. آيا روش هاي محبت كردن و عشق ورزيدن را بلديد؟

11. آيا از لحاظ جنسي، فردي سالم هستيد؟

12. مسائل جنسي در زندگي زناشويي چه جايگاهي دارد؟

13. به رابطه جنسي در زندگي چه قدر بها مي دهيد؟

14. وجود فرزند در زندگي براي شما ضرورت دارد؟

15. زمان فرزنددار شدن چه وقت باشد؟

16. آيا بلافاصله بعد از ازدواج دوست داريد فرزنددار شويد، چرا؟

17. آيا حاضريد براي اطلاع از روش هاي جلوگيري از بارداري به متخصص مراجعه كنيد؟

منبع : نمناك

 

 

 

 

روش هاي موثر براي جلوگيري از خيانت همسر

۸ بازديد

خيانت امري نكوهيده و ضد اخلاقي است و به هر دليلي كه انجام گرفته باشد، ناپسند و منفور است و نتيجه اي جز شرمندگي در بر ندارد. اثرات زيانبار خيانت دير يا زود گريبان گير فرد خواهد شد؛ بنابراين چنانچه مشكلي در روابط وجود دارد بايد با ديد باز به آنها نگريست و با انديشه و تدبير سعي در حل آنها كرد. در اين بخش از رازهاي زندگي مشترك در نمناك راهكارهايي براي جلوگيري از خيانت بيان شده است.

14 راه موثر براي جلوگيري از خيانت همسر 

با همسرتان توافق داشته باشيد 

همسران عقايد بسيار متفاوتي درباره تمامي مسائل زندگي دارند و نظرات آنها نسبت به مقوله خيانت نيز با يكديگر متفاوت است . ممكن است يكي از همسران بيرون رفتن با همكار جنس مخالف خود و صرف شام را با وي عادي بداند ولي براي طرف مقابل اين قبيل رفتارها جزئي از خطوط قرمز باشند. پس بهتر است با همسرتان درباره درباره هر آنچه خيانت محسوب مي شود ،صحبت شفاف واضحي داشته باشيد و به توافق برسيد. 

 

برايش ستاره باشيد 

دليل خيانت بسياري از زوجين برآورده نشدن نيازهايشان توسط همسر است پس به همين دليل براي رفع نيازشان متوسل به دنياي خارج از زندگي مشترك مي شوند و بدين طريق اين خلا را پر مي كنند . توصيه مي كنيم براي جلوگيري از خيانت همسر نقاط ضعف را مرتفع ساخته و در جهت رفع نيازها و خواسته هاي همسرتان برآييد .

 

به كارهاي خود توجه ويژه داشته باشيد 

با افزايش سن همه ما تغيير مي كنيم بنابراين بايد براي شناخت بهتر يكديگر كارهايي كه هم به رشد خود و هم همسرتان كمك مي كند مانند كتاب خواندن با يكديگر، شركت در سمينارهاي آموزشي يا يك برنامه آموزش روابط زناشويي آنلاين پيدا كنيد تا رابطه خود را رو به پيشرفت و بهبودي قرار دهيد.

 

حسادت ممنوع ، بهتر عمل كنيد 

اگر همسر شما به كسي ديگر توجه مي كند ، با عصبانيت شما اين توجه عمق بيشتري پيدا مي كند. تلاش كنيد همسرتان را جذب استعداد و توانايي شما شود و دلايل زيادي براي دوست داشتن شما در شخصيتتان بيابد . شايد تهديد همسرتان در يك مقطع زماني كوتاه مدت او را بترساند اما در طولاني مدت اثر ندارد و شما نمي توانيد همسرتان را با استفاده از تهديد و ترس در كنار خود حفظ كنيد.

 

بايد همسر خود را درك كنيد 

همسرتان حتما تفكرات مخفي و احساسات پنهان فراواني دارد كه هيچ كس از آنها باخبر نيست و كسي درباره آنها چيزي نمي داند.شما سعي كنيد صداقت را با محبت و بدون هيچ قضاوتي تبليغ و ترويج كنيد و چيزهايي را سعي كنيد بدانيد كه حتي مادر و نزديك ترين دوستان او هم نمي دانند. از اين اطلاعات براي نزديك شدن به او استفاده كنيد تا اين نزديكي و صميميت مانع خيانت او به شما شود.

 

حضور خود را اثبات كنيد 

همه ما در زندگي به دنبال تامين نيازهاي خود هستيم و اگر در زندگي زناشويي همسرمان نتواند نيازهاي عاطفي، جسماني و معنوي ما را به خوبي برآورده سازد ، به دنبال فرد ديگري براي رفع اين نيازها مي گرديم و ديگران پايه اي براي آغاز يك پيوند عاطفي مي شوند بنابراين اگر در زندگي زناشويي تان شما كسي باشيد كه همسرتان به شما مراجعه مي كند و آنقدر خوب باشيد كه كسي نتواند با شما برابري كند همسرتان به دليل ويژگي هاي برتري كه شما داريد ، نمي تواند كسي را جايگزين شما كند و به شما خيانت نمي كند.

 

به سراغ مشاوره هاي دوره اي برويد 

همه ما دچار نقاط كوري در برخورد با ديگران هستيم كه اين نقاط كور نشات گرفته از رفتار و روابط خانواده ما است . نقشه رابطه ايمن و سلامت روان ما اغلب به خوبي همان چيزي است كه براي بار اول آن را ديده و تجربه كرده ايم. پس بهتر است مشاور خوب و توانا پيدا كرده و چندين جلسه نزد او برويم تا او در تدوين نقشه اي جامع تر از چگونگي حفظ رابطه با همسر خود و تقسيم شادمانه تر زندگي با يكديگر كمك رسان باشد.

 

 

فرصت ها را محدود سازيد 

خيانت و داشتن روابط نامشروع، گاهي به علت ايجاد يك فرصت به وجود مي آيد مثلا وقتي به تنهايي با يك همكارسفر مي رويم يا بدون حضور همسر تا ديروقت در مهماني ها هستيم يا زمان هاي تنهايي بسياري را مي گذرانيم و يا مشروبات الكلي و مواد مخدرمصرف مي كنيم يا فعاليت ها و روابط اجتماعي فراوان داريم ، همه اينها مي توانند فرصت مناسبي براي خيانت به همسر باشند . 

براي جلو گيري از خيانت در اين مواقع تمام در طول روز با همسرتان در ارتباط باشيد و كارها را با همسرتان انجام دهيد و هنگام دور بودن همسرتان از شما به او پيامك عاشقانه ارسال كنيد.

 

اصل تعهد را فراموش نكنيد

براي اينكه به همسرمان خيانت نكنيم بايد نسبت به همسرمان تعهد داشته باشيم ، صادق و وفادار بمانيم و دلايل تعهدمان نسبت به همسرمان را به خود گوشزد كنيم تا مغزمان بدون كنترل عمل نكند. 

دلايل تعهد و فوايد تعهد نسبت به همسر عبارتند از:كسي كه همه خصوصياتتان را مي شناسد؛ كسي كه با او خاطره داريد ؛ كسي كه تكيه گاه شماست؛ كسي كه در زمان پيري و هنگامي كه زيبايي، جواني، سلامتي و توانايي هاي شما از بين رفت، با شما خواهد ماند و زندگي اش را با شما به اشتراك بگذارد؛ كسي كه تا پيري همراه شماست.

 

براي ارتقا و بهبود روابط خود و جلوگيري از خيانت لازم است كارهاي زير را انجام دهيد : 

    زندگيتان را هيجان انگيز كنيد و با همسرتان لحظات شاد و هيجان انگيزي براي خود بسازيد و با او سرگرمي هاي جديد را با هم امتحان كنيد.

    با همسر خود راحت و صميمي درباره مسائل جنسي، شادي ها و تمايلات خود صحبت نماييد.

    دريك كلاس ورزشي و هنري ثبت نام كنيد.

    به يكديگر برنامه هاي مهيج تلويزيوني ببينيد.

    با هم به سفر و مكان هاي سياحتي برويد و از رفتن به سفر لذت ببريد.

    تجربه هايي را كه كمي برايتان دشوار است ، انتخاب كنيد.

    در حوزه هاي جسمي و احساسي فعاليت هاي هيجان انگيز جديد را تجربه كنيد.

    زندگي عاشقانه تان را تازه و جديد نگه داريد.

    به جاي آنكه به سرزنش و تهديد بپردازيد، تمركز خود را روي قوي تر ساختن خود قرار دهيد و همسرتان را به خود جذب كنيد و براي ارتقا و بهبود روابط خود ثابت قدم باشيد.

 

اول مشخص كنيد آيا مي خواهيد زندگي زناشويي تان را نجات دهيد. 

اگر در همسرتان بي وفايي ديديد نشان دهنده اين است كه براي مدت طولاني دچار مشكل در زندگي مشترك بوده ايد هرچند آن را تشخيص نداده باشيد و اين را مي رساند كه يكي يا هر دوي شما نيازهاي اساسي يكديگر را برطرف نكرده ايد. زندگي شما در لبه پرتگاه قرار دارد و ممكن است همسرتان به شما بي وفايي نمايد پس ابتدا مشخص كنيد كه آيا مي خواهيد زندگي زناشويي تان را نجات دهيد.

 

ميدان را براي نفر سوم خالي نكنيد 

با ظهور بي وفايي ، مسيري مستقل و سختگيرانه را در پيش بگيريد و براي همسر بي وفايتان روشن كنيد كه به هيچ عنوان اين وضعيت را تحمل نمي كنيد. با فهميدن اين مسئله داد و فرياد راه نياندازيد و به هيچ عنوان خانه را براي نفر سوم خالي نكنيد. 

در اكثر مواقع زنان بعد از مدتي كشمكش و درگيري با همسر، به راحتي ميدان را خالي مي كنند و به نفر سوم اين فرصت را مي دهند كه در دل همسرشان جا باز كند. بهتر است بمانيد ، مشكلات را شناسايي و حل كنيد و اگر لازم ديديد با همسرتان صحبت نكنيد اما به نقش هاي زناشويي خود و امور فرزندان و رسيدگي كنيد.

 

بدانيد چه انتظاري داشته باشيد

بي وفايي دردي غيرقابل تحمل را به افراد وارد مي كند،اما اغلب آنها مي تواند به طلاق منجر نشود و به رفع اختلاف بيانجامد. بنابراين خودتان را آماده كنيد و به ازدواج تان فرصت بيشتري براي بهبود و دوام دهيد. 

بعد از چند روز از وقوع اين حادثه بر اعصاب خود مسلط شويد و در غياب فرزندان مفصلا با همسرتان صحبت كنيد و دليل رفتارش را جويا شويد. 

اگر كاستي هاي زندگي زناشويي شناسايي و سپس اصلاح شود مشكلات تا حد زيادي برطرف مي شود. اما در برخي موارد بدون اينكه كاستي در زندگي زناشويي باشد ، مرد در يك موقعيت وسوسه انگيز قرار گرفته و دچار لغزش مي شود. شما بايد به عنوان يك فرد در مركز عاطفي خانواده تان با تلاش پايدار دوباره همسرتان را به خانواده بازگردانيد. 

 

شروع به رفع نيازهاي يكديگر كنيد 

حالا نوبت آن است كه نيازهاي عاطفي كه ديگري همسرتان برطرف مي ساخت ، خودتان برطرف كنيد . زن و مرد براي بازسازي زندگيشان و آغاز فصل تازه اي از عشق بايد با تلاش پايدار مهمترين نيازهاي عاطفي يكديگر را برطرف كنند . وقتي شروع به كار كردن در مورد اين نيازها كنيد، زندگي مشترك تان همان مي شود كه هميشه خواهانش بوده ايد. 

اولين گام هاي اصلاح رابطه تخريب شده تان را از طريق ارتباط كلامي كه در آن زوجين نگرش هاي خود را درباره مسائل كلي و مسائل مشترك به يكديگر انتقال مي دهند، برقرار كنيد .

 

منبع : نمناك