روانشناس ايراني

روانشناسي كاربردي

توصيه‌هايي براي خلاصي از افسردگي

۵ بازديد

سلامت نيوز:افرادي كه به افسردگي مبتلا هستند ممكن است احساس ناراحتي، اضطراب، پوچي، نااميدي، درماندگي، بي‌ارزشي، شرمساري يا بي‌قراري داشته باشند.

 

به گزارش سلامت نيوز به نقل از ايسنا، اين افراد ممكن است اشتياق خود را در انجام فعاليت‌هايي كه زماني برايشان لذت‌بخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بي‌ميل و كم‌اشتها شوند، تمركز خود را از دست بدهند، در به خاطر سپردن جزئيات و تصميم‌گيري دچار مشكل شوند، در روابط خود به مشكل برخورد كنند، به فكر خودكشي بيافتند، قصد انجام آن را داشته باشند يا حتي خودكشي كنند.

 

افسردگي هم‌چنين ممكن است باعث بي‌خوابي، خواب بيش از حد، احساس خستگي و كوفتگي، مشكلات گوارشي يا كاهش انرژي بدن شود.

 

بنابر گزارش دويچه‌وله، دست‌كم يك پنجم مردم دنيا يكبار در عمرشان مبتلا به افسردگي مي‌شوند. متخصصان باليني در اين مطالعه معتقدند كه سومين دوشنبه ماه ژانويه، افسرده‌كننده‌ترين روز تمامي سال است.

 

به همين منظور در اين مطلب ۱۰ راهكار مفيد و طبيعي براي مقابله با افسردگي را با شما در ميان مي‌گذاريم:

 

تغذيه

به تغذيه‌تان اهميت بدهيد و از تغذيه سالم بهره ببريد. سبزي‌ها، ميوه، ماهي و روغن‌هاي سالم را بيشتر در برنامه غذايي‌تان بگنجانيد. به تغذيه‌تان تنوع ببخشيد. حتي در دوراني كه دچار استرس و فشار زمان هستيد تغذيه سالم را فراموش نكنيد. در ضمن از مصرف مشروبات الكلي، دخانيات، شكر، آرد سفيد و نشاسته خودداري كنيد.

 

حركت

درست زماني كه احساس بي‌حوصلگي و خستگي مي‌كنيد، ورزش مي‌تواند به شما حس خوبي ببخشد. فعاليت بدني باعث مي‌شود گردش خون در مغز بهتر صورت بگيرد و هورمون‌هاي شادي‌بخش سروتونين و دوپامين بيشتر ترشح شوند. توصيه مي‌شود كه بدين منظور ۳۰ دقيقه در روز ورزش كنيد.

 

استشمام هواي تازه در بيرون خانه

تا جايي كه مي‌توانيد در هواي تازه و آزاد حركت كنيد. هم فعاليت‌ ورزشي، هم نور تأثير مهمي در مقابله با افسردگي دارند. حتما نبايد هوا آفتابي باشد، چون نور معمولي روز، حتي وقتي هوا ابري است، به قدر كافي داراي پرتوي فرابنفش است. افزون بر اين، حركت در هواي آزاد باعث تقويت سيستم دفاعي بدن مي‌شود. براي اينكه انگيزه بيشتري پيدا كنيد با دوستانتان قرار بگذاريد.

 

خواب كافي

خواب مرتب، كافي و تجديدكننده قوا براي سلامت رواني و جسمي مهم است. انسان به طور متوسط نياز به هفت ساعت خواب دارد. البته ميزان نياز افراد به خواب مي‌تواند متفاوت باشد. براي آنكه بتوانيد شب به خوبي بخوابيد و با خستگي طول روز مقابله كنيد، بهتر است از خواب ميان‌روز بپرهيزيد يا حداكثر ۳۰ دقيقه ظهر بخوابيد.

 

تمرين ذهن‌آگاهي يا حضور در لحظه

به جاي درگيري با افكار منفي و گم شدن در آن‌ها، ذهن‌تان را بيشتر روي همين‌جا و هم‌الان متمركز كنيد و اطراف‌تان را با آگاهي بيشتري دريابيد. براي نمونه ببينيد وقتي دست‌هايتان را مي‌شوييد آبي كه روي پوستتان مي‌ريزيد چه حسي به شما مي‌دهد. "ذهن‌آگاهي" يا "حضور در لحظه" (Mindfulness) كمك مي‌كند تا آرامش بيابيد.

 

گياهان ضد افسردگي

گل راعي (سرده) تنها گياه دارويي است كه تاثير ضد افسردگي آن ثابت شده است. متخصصان تا مدتي پيش اين دارو را براي درمان افسردگي خفيف يا متوسط تجويز مي‌كردند. در اين ميان برخي از آنان به اين نتيجه رسيده‌اند كه اين گياه به درمان افسردگي شديد هم كمك مي‌كند. اما پيش از استفاده از اين گياه بايد با پزشك مشورت كرد.

 

تمدد اعصاب

براي كاهش استرس زندگي‌تان از تكنيك‌هاي مختلفي استفاده كنيد كه به عنوان كاهش‌دهنده استرس شناخته شده‌اند. براي نمونه مي‌توانيد به طور مرتب به مديتيشن (درون‌پويي، مراقبه) بپردازيد. اين تكنيك‌ها از استرس شما مي‌كاهند و نيروي حيات را به شما بازمي‌گردانند.

 

صحبت با خانواده و دوستان

با روشني و صراحت درباره افسردگي با خانواده و دوستان‌تان حرف بزنيد، در اين باره كه چه احساس مي‌كنيد. خواهيد ديد كه تفاهم نشان مي‌دهند. ممكن است كارهاي مشخصي باشد كه بتوانند براي شما انجام دهند. گاه كافي است با تكان دادن سر به شما بگويند درك‌تان مي‌كنند. گاه كافي است شما را در آغوش بگيرند.

 

خروج از چرخه افسردگي

مشخصه افسردگي افكار منفي‌اي است كه در دايره‌اي مي‌چرخند و تكرار مي‌شوند. سعي كنيد به افكارتان بنگريد، بپرسيد اين افكار از كجا مي‌آيند. هر گاه ديديد كه دوباره مشغول افكار منفي هستيد به خود "ايست!" بگوييد. افكار منفي را متوقف كنيد و به جاي آن افكاري مثبت را بنشانيد.

 

نظم دادن به زندگي روزمره

نظم و ساختار زندگي روزمره‌تان را حفظ كنيد يا از نو بسازيد. همه چيزهايي كه در گذشته باعث خوشحالي و لذت برايتان بودند را تا جايي كه مي‌شود نگاه داريد. براي نمونه پياده‌روي روزانه يا ديدار هفتگي با دوست يا خانواده را. صرف وعده‌هاي غذا در ساعاتي معين هم به زندگي روزمره نظم و ساختار مي‌بخشد.

 

منبع : سلامت نيوز

 

 

حواس‌پرتي و كاهش تمركز نشانه‌ افسردگي است؟

۱۰ بازديد

سلامت نيوز:يك روانپزشك در دانشگاه علوم پزشكي كردستان، با اشاره به اينكه حواس‌پرتي و كاهش تمركز مي‌تواند علامتي از افسردگي باشد، گفت: اين افراد به دلايل افسردگي دچار حواس پرتي مي‌شوند و نمي‌توانند حواس خود را روي مسائل رومزه جمع كند. 

به گزارش سلامت نيوز به نقل ازايسنا، غمگيني، احساسي است كه همه ما در طول زندگي آن را تجربه كرده‌ايم، اين احساس مي‌تواند به ما در شناخت و برخورد با مشكلات زندگي كمك كند، اما در افسردگي باليني يا اختلالات دو قطبي احساس غمگيني بسيار شديدتر است، در اين حالت اين احساس براي مدت طولاني باقي مي‌ماند و حتي انجام امور عادي زندگي را سخت يا غير ممكن مي‌كند.

 

افسردگي و شيدايي براي دوستان و خانواده ناراحت و خسته كننده است، دانستن اينكه به افراد بسيار افسرده چه بگوييم سخت است، آنها همه چيز را از ديدگاه منفي مي‌بينند و قادر نيستند بگويند از شما چه مي‌خواهند، آنها ممكن است زودرنج و گوشه گير باشند، اما در همان حال به كمك شما نياز دارند، آنها ممكن است نگران باشند ولي نخواهند يا نتوانند كه نصيحت شما را بپذيرند، سعي كنيد در حد امكان صبور باشيد و آنان را درك كنيد.

 

سليمان محمدزاده ، اظهار كرد: افسردگي يكي از اختلالات شايع جامعه امروز ما است، كه با بي‌حوصلگي و گريز از فعاليت يا بي‌علاقگي و بي‌ميلي بوده و مي‌تواند بر روي افكار، رفتار، احساسات فرد تأثير مخرب بگذارد. 

وي با اشاره به اينكه افسردگي در زنان بيشتر از مردان است، تصريح كرد: 25 درصد افراد جامعه مبتلا به اين اختلال هستند، گاهي افسردگي با كم‌اشتهايي، اختلال خواب و خستگي همراه با درد جسماني ديده مي‌شود. 

اين روانپزشك در دانشگاه علوم پزشكي كردستان، افزود: اين اختلال فقط مختص به بزرگسالان نيست در كودكان و نوجوانان به شكل ديگري است، كه بيشتر با گوشه گيري، دردهاي جسماني، عدم وزن گيري، عصبانيت و بي قراري ديده مي‌شود. 

محمدزاده، با اشاره به اينكه غمگيني يكي از علائم مهم افسردگي است، بيان كرد: اين افراد معمولا بغض و گريه مي‌كنند و بيشتر ترجيح مي‌دهند تنها بوده و با كسي ارتباط برقرار نكنند. 

وي عنوان كرد: ممكن است افراد افسرده اشتياق خود در انجام فعاليت‌هايي كه زماني برايشان لذت‌بخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بي‌ميل و كم‌اشتها شوند، علاقه و لذت بردنشان نسبت به گذشته كاهش مي‌يابد. 

اين روانپزشك، افزود: افسردگي علت مشخصي ندارد، علت‌هاي متعددي مي‌تواند دخيل باشد، اما مهم‌ترين علت آن ژنتيك است، يعني افرادي ديگر از خانوده نيز مبتلا به اين اختلال شده‌اند و با استرس‌هايي در زندگي اين افراد، افسردگي سريع خود را نشان مي‌دهد.

 

كاهش تمركز علت افسردگي است 

محمدزاده، يكي از علائم شايع افسردگي را كاهش تمركز دانست و ذكر كرد: اين افراد به دليل افسردگي حواس پرت شده و مدام از ليست برنامه‌هايشان يكي دو مورد را فراموش كرده و انگيزه‌اي براي انجام كارهايشان ندارند. 

وي گفت: كاهش تمركز در همه زمينه‌ها تاثير گذار است، فرد، قبلا كارش را بدون نقص و با دقت انجام مي‌داد اما در اين دوره به دليل عدم تمركز و فكرهاي متفاوت در ذهن نمي‌تواند درست تمركز كند و كارهايش را درست انجام دهد. 

اين روانپزشك، بيان كرد: افراد افسرده قضاوت ديگران برايشان مهم است و مدام به فكر اين هستند كه ديگران در موردشان چه فكر مي‌كنند و در اين صورت بسيار زود رنج و تا حدي دچار بدبيني خفيف مي‌شوند، كه مربوط به روحيه ضعيف و خلق افسرده‌شان است. 

محمدزاده، عنوان كرد: اين افراد معمولا دچار نااميدي شديد شده و انگيزه‌اي براي كار كردن ندارند، آنها نسبت به اتفاقات خوشايند در زندگي نمي‌توانند خوشحال شوند و مدام خود را مقصر دانسته و خود سرزنشگري را دنبال مي‌كنند. 

وي با اشاره به اينكه مهم‌ترين علامت افسردگي فكر كردن به خودكشي است، ذكر كرد: افسردگي يكي از علل شايع خودكشي بين جوانان است كه متاسفانه امروزه در كودكان زير 10 سال نيز ديده مي‌شود. 

اين روانپزشك گفت: فعاليت‌هاي لذت بخش از قبيل ورزش كردن در كاهش افسردگي تاثير گذار است.

 

روش درمان افسردگي 

محمدزاده با بيان اينكه در صورت خفيف بودن افسردگي ورزش كردن مي‌توانند فرد را شاد كند، افزود: ورزش روزانه در كنار درمان دارويي و جلسات مشاوره مي‌تواند اثر بخش باشد، ورزش باعث شده تا مواد شيميايي نشاط ‌آور و انرژي ‌بخشي چون سروتنين و اندورفين در مغز آزاد شوند و سلول‌هاي مغزي رشد كنند؛ كاري كه داروها به‌طور مصنوعي انجام مي‌دهند. 

وي خاطرنشان كرد:ورزش‌هايي مانند ايروبيك يا پياده روي ساده نيز از جمله ورزش‌هاي مناسب براي بهبود افسردگي هستند. 

فوق تخصص كودكان در دانشگاه علوم پزشكي كردستان، در پايان يادآور شد: خانواده‌ها نشانه‌هاي افسردگي به ويژه افكار خودكشي را جدي بگيرند و در صورت مشاهده علايم افسردگي جهت ارزيابي و درمان به روانپزشك يا روانشناس باليني مراجعه كنند.

 

منبع : سلامت نيوز

 

 

چرا همه ما خوش شانسيم؟

۱۰ بازديد

 سلامت نيوز: در جلسه اول ويزيت روانشناسي و روانپزشكي، ما روانشناسان هميشه بايد شرح مبسوطي از زندگي و مشكلات مراجعان‌مان بگيريم.

به گزارش سلامت نيوز به نقل از آرمان ،يكي از سوالاتي كه بايد پرسيده شود و من هم هميشه مي‌پرسم، اين است كه تاكنون اين مشكلات به قدري غير قابل تحمل بوده كه به فكر پايان زندگي خود بيفتيد؟ آيا تا به حال به خودكشي فكر كرده‌ايد؟ اگر مراجع پاسخ دهد، بله، سوال بعدي را مي‌پرسم: آيا به راه‌هاي خودكشي هم فكر كرده‌ايد؟ و باز هم اگر بگويد بله، سوال بعدي: آيا تا به حال اقدامي هم كرده‌ايد؟ صرف نظر از اقدامات باليني و درماني بعدي كه بايد انجام دهيم، هميشه آن چند ثانيه آخري كه منتظر پاسخ فرد هستم، جرياني سريع از فكرهاي گوناگون از ذهنم مي‌گذرد.

چرا اين فرد به اين نقطه رسيده است؟ چگونه است كه حاضر است، يا دستكم به اين فكر است كه با پايان زندگي خود، بر رنج و مشكلاتش پاياني بزند؟ و من، به عنوان كسي كه شايد آخرين پناه اين فرد باشم، چه كمكي مي‌توانم بكنم؟ در خلال درمان‌هاي روانشناختي و علوم اعصاب كه روي فرد پياده مي‌كنم، جايي مي‌رسد كه در مقابل تمايل فرد به خودكشي، بايد استدلال كرد و دليل محكمي بر ضد اين تمايل و به نفع ادامه زندگي به وي داد. به تجربه ديده‌ام كه اگر فرد مقابل باورهاي مذهبي داشته باشد، استدلال متقابل در مقابل تمايل خودكشي كار سختي نيست. كافي است از برخي باورهاي ديگر مذهبي كمك گرفت و فرد را به چالش كشيد.

مي‌توان به راحتي به ناسازگاري خودكشي با باورهاي مذهبي‌اش اشاره كرد، به رنج بيشتري كه ممكن است، فرد پس از خودكشي بكشد و به نتيجه و عقوبت كار اشاره كرد. هرچند كار سخت، در مقابل فردي است كه باور مذهبي ندارد، يا دست‌كم استدلال‌هاي كمك گرفته از مذهب، جذابيتي برايش ندارد. در سال‌هاي اخير هم تعداد اين افراد، حداقل در ميان مراجعان من، به مرور زيادتر شده‌اند و واقعيت آن است كه در مقابل اين افراد نمي‌توان از ناسازگاري رفتار خودكشي و باورهاي آنها استفاده كرد. حتي گاهي مي‌بينم كه باور آنها و خودكشي، اتفاقا كاملا سازگار و در يك سو هستند و عملا جاي چنداني براي به چالش كشيدن فرد نيست. خب در مقابل اين افراد چه بايد بكنيم؟ آيا مي‌توان رهايشان كرد؟ البته كه نه. اينجا بايد چه كرد؟ در اين گونه موارد، به خصوص اگر فرد مقابل آدم علمي و نسبتا باهوشي باشد، از علم آمار و احتمالات و كمي هم زيست شناسي تكاملي كمك مي‌گيرم و استدلالي را برايشان مي‌آورم. اسم اين استدلال را گذاشته‌ام استدلال خوش شانسي وجود. ادامه اين استدلال را به شكلي كه معمولا اتفاق مي‌افتد، و با كمي ساده‌سازي، مي‌نويسم.

من: مي‌دانستي چقدر خوش شانسي؟

مراجع: اگر خوش شانس بودم اين همه بدبختي نداشتم كه.

من: ولي تو خيلي خوش شانسي.

مراجع: چرا؟

من: چون تو وجود داري. هستي. اين شانس رو داشتي كه به وجود بياي و زندگي رو تجربه كني

مراجع: چه ربطي داره؟

من: بزار يك مثال برات بزنم. فرض كن من برم بيرون وسط خيابون يه دايره بكشم و از تو بخوام كه شانس اينكه يه رعد و برق به اين دايره بخوره رو حساب كني. فكر مي‌كني اين شانس چقدر مي‌شه؟

مراجع: شايد يك بار در يك ميليون سال! و شايد يك بار در يك ميليارد رعد و برق در اين منطقه!

من: و شايد كمتر. درسته؟ خب حالا بيا شانس به وجود آمدن خود تو رو بررسي كنيم. در نظر بگير كه براي اينكه تو به وجود بياي، حتما بايد پدر و مادرت با هم ازدواج مي‌كردند كه كردند. اگر هر كدوم با فرد ديگري ازدواج مي‌كردند، بچه‌دار مي‌شدند، اما اون بچه ديگه تو نبودي. حالا از بين ميليون‌ها اسپرم پدرت و هزاران تخمك مادرت و ميلياردها حالت مختلفي كه در تركيب اين‌ها ممكنه تشكيل بشه، اون تركيبي برنده شده و به وجود اومده كه در نهايت شدي تو! در نظر بگير كه چند بچه ديگر مي‌تونست تشكيل بشه كه نشده ولي بليت به نام تو در اومده؟

مراجع: اوهوم!

من: در واقع احتمال و در نتيجه خوش شانسي تو باز هم بيشتر از اين حرف‌هاست، اگر يك نسل عقب‌تر بريم و پدر بزرگ و مادربزرگ‌ها رو هم در نظر بگيريم. واقعا اگر همه اين احتمالات و شانس‌ها رو براي اين كه تو به وجود بياي در نظر بگيريم، شايد به شانسي در حدود يك در هزارميليارد برسيم! اين شانس به مراتب و ميليون‌ها بار كمتر از شانس اصابت رعد و برق به دايره وسط خيابونه!

مراجع: درسته. ولي كه چي؟

من: همين قدم اول تو در رقابت با ميلياردها تركيب ديگه، شانس آوردي و برنده شدي. تو اين شانس رو آوردي كه به دنيا بياي، زندگي كني و تا اينجا برسي. همين شانس، همين بليت، مي‌ارزه به همه بدشانسي‌ها و مشكلات بعدي كه داشتي و خواهي داشت. زنده بودن تو، بزرگترين شانس تو هست. يك خوش شانسي محض و كامل. بنابراين اين شانس بزرگ رو نبايد به راحتي از دست بدي. نبايد اين بليت رو پاره كني و بندازي دور! بي‌خيال شدن اين شانس، و از بين بردن خودتم البته يك راه حله، ولي، خيلي راه حل گرونيه و كم فايده و نامعقول. كلي راه حل‌هاي ديگه است كه فايدش بيشتره و هزينش كمتر. دوباره اين شانس رو به خودت بده كه از شانس بزرگ اولت همچنان استفاده كني و راه حل‌هاي ديگر رو امتحان كني!

و اما نتيجه

مي‌دانيد معمولا بعدش چه مي‌شود؟ افراد فكر مي‌كنند. هميشه ديده‌ام كه چند ثانيه‌اي سكوت مي‌شود، فرد به فكر فرو مي‌رود و انگار كل زندگيش را، و حتي قبل از زندگيش را مرور مي‌كند. بعد اتفاق بزرگتر مي‌افتد: اميدوار مي‌شود. وقتي مراجع من، به‌رغم همه مشكلاتش، و با وجود تمايل شديدش به خودكشي، اميدوار مي‌شود، مي‌فهمم كه اتفاق مهمي در وي رخ داده است. به اهميت زندگي و زنده بودن پي برده است و به اهميت تلاش كردن تا جايي كه مي‌تواند. اين مراجع از نظر من نجات يافته است... درباره خودتان هم فكر كنيد: چقدر خوش شانس بوده‌ايد كه هستيد و يكبار از اين ديد هم به كل زندگي و زنده بودن نگاه كنيد. ديد قدرتمندي است، مگر نه؟

 منبع : سلامت نيوز

 

 

چطور در زندگي شادتر باشيم؟

۶ بازديد

سلامت نيوز: داشتن سبك زندگي سالم، مساله‌اي فراتر از تغذيه سالم و ورزش كردن منظم است. احساس كردن شادي و خوش‌بختي در زندگي روزمره مي‌تواند بر سلامت عمومي همه انسان‌ها، تاثير مثبت و خاصي بگذارد.

به گزارش سلامت نيوز به نقل از سايت سلام دكتر، داشتن سبك زندگي سالم، مساله‌اي فراتر از تغذيه سالم و ورزش كردن منظم است. احساس كردن شادي و خوش‌بختي در زندگي روزمره مي‌تواند بر سلامت عمومي همه انسان‌ها، تاثير مثبت و خاصي بگذارد. بنابراين اگر مي‌خواهيد زندگي شادتري داشته باشيد، حتما به اين چند نكته دقت كنيد.

 

اولين چيزي كه در شروع روز به آن فكر مي‌كنيد، بايد يك موضوع شادي‌بخش و پُرانرژي باشد. وقتي كه هر روز صبح در آينه به خودمان نگاه مي‌كنيم و به همه مسائلي فكر مي‌كنيم كه آزارمان مي‌دهد، باقي روز را با ناراحتي مي‌گذرانيم. بنابراين به خودتان تعهد بدهيد كه از فردا صبح، نگرش تازه‌اي درباره خودتان داشته باشيد و به خودتان يادآوري كنيد كه شادي، اولين چيزي است كه هر روز بايد آن را لمس كنيد.

 

برخي متخصصان  باليني توصيه مي‌كنند كه صبح‌ها به‌جاي كار كردن با تلفن همراه هوشمند يا تماشاي تلويزيون، به موسيقي گوش دهيد. مي‌توانيد از روز قبل، موسيقي‌هاي شادي‌بخش و خلاقانه‌اي را انتخاب كنيد كه به تقويت خُلق‌وخو كمك مي‌كنند و احساس رهايي به روان شما مي‌بخشند. اگر صبح‌ها وقت كمي براي گوش دادن به موسيقي داريد، باز هم بنشينيد و حداقل به يك يا دو قطعه موسيقي گوش دهيد.

 

نكته مهم ديگر اين است كه افكار منفي را از ذهن‌تان دور كنيد. نبايد درباره خودتان و انسان‌هاي ديگر، دائما منفي‌بافي كنيد يا افكار مخربي داشته باشيد. برخي فنون مديتيشن مي‌توانند در دور كردن افكار منفي از ذهن به شما كمك كنند. وقتي مدتي براي كنار گذاشتن افكار منفي با خودتان تمرين كنيد، متوجه تغييرات زيادي مي‌شويد.

 منبع :سلامت نيوز

 

 

 

اعتماد به نفس در زندگي فردي و كيفيت آن

۹ بازديد

اعتماد به نفس به ميزان علاقه، اطمينان و غروري كه نسبت به خود داريد مي گويند. اما هميشه افراد زيادي وجود داشته اند كه به دلايل بسياري زندگي را دو بعدي ميبينند و به همين دليل پيدا كردن توانايي هاي خودشان برايشان مشكل شده و زندگي برايشان بي معني شده است.

 اعتماد به نفس نقش بسزايي بر كيفيت زندگي، بهبود رشد شخصيتي و عملكرد فرد دارد، اعتماد به نفس از بعد رفتاري خودباوري فرد نسبت به خويش است كه قابليت و توانايي انجام دادن امور در هر سطحي را دارد.اعتماد به نفس

 

 اعتماد به نفس از بعد عاطفي نشانگر تسلط بر كنترل احساسات و عواطف است، افرادي كه از اعتماد به نفس بالايي برخوردارند هنگام مقابله با مشكلات، آسيب ها و رنج ها كنترل هيجانات و احساسات برايشان راحت تر است و به دنبال حل مسئله هستند. اين اشخاص خودآگاهي خود را افزايش مي دهند و براساس اين چارچوب، به بازسازي خود مي پردازند.

 

فرد بايد نظام باورش را تقويت كند و به اين حس برسد كه انسان بي همتايي است. الگوپذيري هاي مناسب داشته باشد و تا حد امكان نسبت به خود واقع گرا و مثبت انديش باشد. از بعد انساني و اخلاقي روابط خود با اطرافيان را تقويت كند و براي خود و ديگران ارزش قايل شود.

 

توصيه مي شود فردي كه به دنبال افزايش اعتماد به نفس است بايد با مشاور و متخصص باليني در ارتباط باشد و مشاوره آموزشي را پيش بگيرد

منبع : نمناك

 

 

اعتماد به نفس در زندگي فردي و كيفيت آن

۸ بازديد

اعتماد به نفس به ميزان علاقه، اطمينان و غروري كه نسبت به خود داريد مي گويند. اما هميشه افراد زيادي وجود داشته اند كه به دلايل بسياري زندگي را دو بعدي ميبينند و به همين دليل پيدا كردن توانايي هاي خودشان برايشان مشكل شده و زندگي برايشان بي معني شده است.

 اعتماد به نفس نقش بسزايي بر كيفيت زندگي، بهبود رشد شخصيتي و عملكرد فرد دارد، اعتماد به نفس از بعد رفتاري خودباوري فرد نسبت به خويش است كه قابليت و توانايي انجام دادن امور در هر سطحي را دارد.اعتماد به نفس

 

 اعتماد به نفس از بعد عاطفي نشانگر تسلط بر كنترل احساسات و عواطف است، افرادي كه از اعتماد به نفس بالايي برخوردارند هنگام مقابله با مشكلات، آسيب ها و رنج ها كنترل هيجانات و احساسات برايشان راحت تر است و به دنبال حل مسئله هستند. اين اشخاص خودآگاهي خود را افزايش مي دهند و براساس اين چارچوب، به بازسازي خود مي پردازند.

 

فرد بايد نظام باورش را تقويت كند و به اين حس برسد كه انسان بي همتايي است. الگوپذيري هاي مناسب داشته باشد و تا حد امكان نسبت به خود واقع گرا و مثبت انديش باشد. از بعد انساني و اخلاقي روابط خود با اطرافيان را تقويت كند و براي خود و ديگران ارزش قايل شود.

 

توصيه مي شود فردي كه به دنبال افزايش اعتماد به نفس است بايد با مشاور و متخصص باليني در ارتباط باشد و مشاوره آموزشي را پيش بگيرد

منبع : نمناك

 

 

انواع آسيب‌ فشارهاي رواني را بشناسيد/ معجزه ورزش و طبيعت براي كاهش استرس

۷ بازديد

استرس تاثيرات فراواني بر انسان مي‌گذارد. خواب آدمي را پريشان مي‌كند، بر سلامت روان او اثر منفي مي‌نهد و او را بيمار مي‌كند. نتايج يك تحقيق جديد نشان مي‌دهد كه استرس مي‌تواند به مغز هم آسيب برساند.

به گزارش خبرنگار سلامت خبرگزاري تسنيم، اينكه انسا‌ن‌ها گاهي دچار استرس بشوند و متحمل فشارهاي رواني، پديده عجيبي نيست. اما استرس مداوم مي‌تواند بر جسم و روان انسان تاثيرات عميقي داشته باشد.

استرس باعث خستگي ما مي‌شود، ما را عصبي و زودرنج مي‌كند و مي‌تواند خواب ما را مختل كند. استرس دائمي حتي اشتهاي انسان را كاهش مي‌دهد و از ميل جنسي انسان مي‌كاهد.

افزون بر آن، استرس مي‌تواند پيامدها و عوارض ديگري نيز به‌ همراه داشته باشد. استرس از جمله مي‌تواند خطر بروز بيماري‌هايي همچون اختلال در گردش خون، اختلالات گوارشي نظير ناراحتي معده و روده را افزايش دهد يا باعث بيماري ديابت، سكته قلبي و سكته مغزي شود.

 

تاثير استرس بر مغز

اما تاثير استرس بر مغز انسان چيست؟ گروهي از پژوهشگران و دانشمندان دانشكده پزشكي هاروارد در بوستون در ايالت ماساچوست به تحقيق درباره تاثيرات استرس بر مغز پرداخته‌اند.

در اين تحقيق پژوهشگران روانشناسي باليني بر روي بيش از دو هزار فرد ميانسال به مدت هشت سال آزمايش كرده‌اند.

اين افراد در آغاز اين تحقيقات از چند منظر مورد آزمايش قرار گرفته‌اند؛ آزمايش‌هايي نظير معاينه وضعيت رواني آنها. در عين حال قوه حافظه و قوه انديشيدن اين افراد مورد سنجش قرار گرفته است.

ورزش و گشت و گذار در طبيعت از راههاي كاهش استرس است

افزون بر آن، پژوهشگران ميزان كورتيزول موجود در خون اين افراد را محاسبه كرده‌اند. از كورتيزول به عنوان هورمون‌ استرس‌زا سخن مي‌گويند. در واقع استرس باعث افزايش سطح كورتيزول در خون آدم مي‌شود.

 

نتايج پژوهش ياد شده نشان مي‌دهد كه افزايش كورتيزول در خون بر روي حافظه تاثير مي‌گذارد؛ هرچه مقدار كورتيزول در خون يك فرد بيشتر باشد، حافظه او ضعيف‌تر مي‌شود. افزايش سطح كورتيزول در اثر افزايش استرس حتي مي‌تواند باعث فراموشي شود.

دكتر جاستين ب‌. اكوفو-چويگويي، نويسنده ناظر بر اين پروژه، درباره تاثيرات افزايش كورتيزول بر مغز مي‌گويد: «پژوهش ما نشان مي‌دهد كه در افراد ميانسال فراموشي و تحليل مغز، پيش از آنكه علائم آنها نمايان شوند، آغاز شده‌اند.»

به باور اين پژوهشگر، از اين رو اهميت بسياري دارد كه افراد راه‌هايي را براي كاهش استرس در زندگي‌شان بيابند؛ راه‌هايي مانند خواب كافي و ورزش منظم.

از آن گذشته با بهره گرفتن از تكنيك‌هاي آرامش‌بخش نيز مي‌توان با استرس مقابله كرد. افرادي كه در اثر استرس زياد سطح كورتيزول خون‌‌شان بالا رفته است، مي‌توانند به پزشك نيز مراجعه كنند. پزشكان در صورت نياز مي‌توانند با كمك دارو سطح كورتيزول خون ‌آن‌ها را كاهش دهند

منبع : تسنيم نيوز

 

 

 

سه ‌اصل سلامت روان

۴ بازديد

بدون ترديد آرامش اولين شرط روان سالم است و در سايه آن مي‌توان به شكل متعادلي به ساير امور زندگي و پيشرفت هم رسيد. البته منظور از آرامش، آرامش نسبي و نداشتن دغدغه‌هاي متعدد و گاه فلج‌كننده است.

سلامت روح و روان

سازمان جهاني بهداشت كه هدف خود را دستيابي به عالي‌ترين سطح ممكن بهداشت براي همه مردم تعيين كرده، در اساسنامه خود در تعريف سلامت مي‌گويد: «منظور از سلامت، حالت رفاه كامل جسماني، رواني و اجتماعي است، نه صرفا فقدان بيماري يا عليلي.»

بر اساس اين تعريف، فردي داراي سلامت روان است كه: «توانمندي‌هاي خود را بشناسد و توانايي مقابله با استرس‌هاي روزمره را داشته باشد و به شكل مفيد و موثري در جامعه مشاركت و فعاليت داشته باشد.»

هرچند بر اساس تعريف سازمان جهاني بهداشت، منظور از سلامت فقط بيمار نبودن نيست، اما هيچ راهكاري درباره اينكه چگونه مي توان در تمام زمينه‌هاي جسماني، رواني و اجتماعي رفاه را به دست آورد، ارائه نشده است.

البته پژوهشگران و محققان در هر دو ميدان؛ يعني بهداشت جسم و بهداشت روان، گام‌هاي جدي برداشته‌اند.

بروز احساسات بايد به‌گونه‌اي باشد كه از يك طرف فرد نخواهد احساس‌هايش را سركوب كند و از طرف ديگر، مهارگسيخته آنها را بروز ندهد

اگر بخواهيم تعريفي سخت‌گيرانه براي روان سالم مطرح كنيم بايد فردي را در نظر بگيريم كه از هر نظر هيچ‌گونه مشكلي نداشته باشد و در شرايطي هم كه در معرض استرس‌هاي گوناگون قرار مي‌گيرد حتي به‌طور موقت، دچار مشكل نشود.

چنين افرادي علاوه بر اينكه از كيفيت زندگي خوبي برخوردارند و به خوبي زندگي مي‌كنند، بايد به ساير افراد در داشتن زندگي خوب كمك ‌كنند، در حالي كه در جامعه امروزي، كمتر كسي را مي‌توان يافت كه با اين تعريف، روان سالمي داشته باشد.

بيشتر افراد در برخورد با مسايل روزمره زندگي، علاوه بر اينكه مشكلاتي با شدت‌هاي مختلف را تجربه مي‌كنند، دچار استرس‌ نيز مي‌شوند. برخي از اين مشكلات، زودگذر هستند و برخي نقشي ماندگارتر دارند.

اول، آرامش

بدون ترديد آرامش اولين شرط روان سالم است و در سايه آن مي‌توان به شكل متعادلي به ساير امور زندگي و پيشرفت هم رسيد. البته منظور از آرامش، آرامش نسبي و نداشتن دغدغه‌هاي متعدد و گاه فلج‌كننده است.

البته در دنياي امروز، هيچ‌كس بدون دغدغه و گرفتاري نيست، اما نكته مهم اين است كه فرد بتواند به درستي شرايط را ارزيابي و براي رفع و كاهش اين نگراني‌ها اقدام كند و در صورتي هم كه مشكلات قابل‌ حل نيستند به‌گونه‌اي با آنها كنار بيايد، نه اينكه گرفتاري‌ها، عملكرد و زندگي او را تحت‌تاثير قرار دهند و باعث سلب آرامش از او شوند.

دوم، مديريت هيجان

از ديگر ويژگي‌هاي مهم سلامت روان، توانايي كنترل و بروز مناسب احساسات و هيجان‌ها است. بروز احساسات بايد به‌گونه‌اي باشد كه از يك طرف فرد نخواهد احساس‌هايش را سركوب كند و از طرف ديگر، مهارگسيخته آنها را بروز ندهد.

همچنين انتظار مي‌رود ذهن سالم بتواند محيط پيرامون خود را به‌درستي ادراك كند. انسان به كمك حواس پنجگانه، جهان را درك مي‌كند، دركي كه با واقعيت بيروني هماهنگ است؛ چيزي نه بيشتر و نه كمتر از آن.

ممكن است تعجب كنيد و بپرسيد مگر ممكن است ادراك‌ها با واقعيت همخوان نباشند؟ بله! در برخي شرايط بيمارگونه، ممكن است فرد دركي درست از عالم خارج نداشته باشد، براي مثال صدايي بشنود يا چيزي ببيند كه وجود خارجي ندارد.

البته اين موضوع در صورتي غيرطبيعي خواهد بود كه اين مساله تكرار شود و بيش از يكي، دو بار اتفاق بيفتد.

بررسي رفتار، عيني‌ترين روشي است كه با ارزيابي آن مي‌توان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر كرد

سوم، شناخت

يكي ديگر از خصوصيات ذهن سالم، شناخت است. منظور از شناخت، مجموعه‌اي از توانايي‌هاي مغز شامل هوشياري، توجه و تمركز، حافظه، زبان و... است كه هر فردي با توجه به شرايط خود از آن بهره‌مند است. سالم بودن اين توانايي‌ها تامين‌كننده و نشانگر بخشي از سلامت روان ما هستند.

شايد در اين نوشته همه خصوصيات يك روان سالم بيان نشده باشد، اما به بخشي از مهم‌ترين خصوصيات آن اشاره شده است.

همه توانايي‌ها و خصوصيات گفته شده خود را به صورت يك نماد بيروني و عيني بروز مي‌دهند كه آن «رفتار» است.

بررسي رفتار، عيني‌ترين روشي است كه با ارزيابي آن مي‌توان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر كرد. بنابراين داشتن رفتاري متناسب با شرايط پيراموني از اصلي‌ترين خصوصيت‌هاي نشانگر سلامت رواني افراد است.

شايد به همين دليل است كه علوم رفتاري همواره در كنار روانپزشكي و سلامت روان به عنوان علمي ذكر مي‌شود كه تلاش مي‌كند با شناخت بهتر ذهن و مغز به سمت بهبود كيفيت زندگي و ارتقاي سلامت حركت كند.

 

منبع: تبيان

 

 

 

بهترين وقت ازدواج

۷ بازديد

از تنهايي وحشت داشت و خوب مي دانست كه آرزوي پدر و مادر پيرش را تنها او مي تواند برآورده سازد. ازهم سن و سالانش تقريباً تنها او مانده بود. ديگر هيچ بهانه اي نداشت، زيرا دوران سربازي اش را به اتمام رسانده بود و با درآمدي كه داشت مي توانست به راحتي خرج يك زندگي را بدهد. يكي از مهمترين دلايلش اين بود كه دلش نمي خواست اختلاف سني اش با بچه هايش زياد باشد. دلش مي خواست مستقل شود و از طرفي از دست حرف و حديث مردم راحت شود. به تازگي شنيده بود كه اداره به متأهلها خانه يا زمين مي دهد...

اينها همگي بخشي از معيارهاي ناپخته اما قدرتمندي است كه در جامعه امروز اصل انتخاب آگاهانه و هوشمندانه را كمرنگ كرده است. به راستي آيا مي توان با قوانين از پيش تعيين شده، وارد سرنوشت و روحيات و خلقيات انسان ديگري شد؟ مگر نه اين است كه انسان از روحي بزرگ و نامحدود به وجود آمده است، پس چگونه مي توان قوانين اين روح نامحدود را با قوانين محدود و شرعي شده قياس كرد و بر مبناي آن مهمترين و جدي ترين تصميم زندگي را گرفت.

 

وقت ازدواج, بهانه هاي اشتباه براي يك انتخاب

ازدواج موضوعي نيست كه بتوان براي آن قانون و فرمول تعيين كرد و همه را وادار به رعايت اين قانون كرد. بر اين اساس، سن ازدواج را هم شرايط روحي و آمادگي و نياز دروني هر فرد مشخص مي كند. اين كه بخواهيم بدون در نظر گرفتن شرايط و آمادگي روحي و رواني، ازدواج كنيم به تبع آن بايد شاهد هر گونه اتفاق و رويداد ناخوشايندي هم در زندگي مان باشيم.

 

بهانه هاي اشتباه براي يك انتخاب

اگر به آمار طلاق و عوامل جدايي ها توجه كنيم، مي بينيم كه اكثر اين ازدواج هاي بي سرانجام با ظاهري ترين شباهت ها و يا تفاهم بر مبناهاي سست و در بعضي موارد، توهمي شكل گرفته است كه پس از مدت زماني كوتاه سطح شكافته و زوجين به عمق حقيقت وجودي فرد مقابل پي خواهند برد و متأسفانه در اكثر مواقع اين شناخت زماني اتفاق مي افتد كه تقريباً كار از كار گذشته است.

همكلاس بودن، همكار بودن، هم رشته بودن، هم زبان و هم فرهنگ بودن، هم سطح و هم مذهب بودن، تنها رضايت داشتن خانواده ها و هزاران دليل ريز و درشتي كه همگي بر پايه اي از شرطي شدگي هاي ذهن بنا شده است، مي تواند نمونه اي از معيارهايي باشد كه تنها در سطح مانده است، اما آيا تا به حال از خود پرسيده ايم كه هدف نهايي از ازدواج چيست و چرا انسانها ازدواج مي كنند؟

قرآن مي فرمايد: كه ما زن و مرد را مايه آرامش هم قرار داده ايم تا در كنار هم آرامش يابند، اما اصلاً چگونه مي توان به آن آرامش دست يافت؟ اين آرامش در كجاي زندگي يافت مي شود؟

در كنار موهبت هاي بي انتهاي خداوند، ازدواج كردن هم يكي از اين نعمتهاي بي شماري است كه به جرأت مي توان گفت، از مهمترين و اساسي ترين و حتي سرنوشت سازترين انتخابهاي انسان است.

ازدواج يعني پيوند دو روح كه در دو جسم زندگي مي كنند. ژرف انديشان، ازدواج را تجربه يگانگي و يكي شدن دو فرد دانسته اند، بهتر است بگوييم يكي شدن دو روح و زماني اين آرامش به معناي حقيقي خود مي رسد، كه اين يگانگي با تمام وجود اتفاق افتاده باشد.

يگانگي اتفاق نمي افتد جز با انتخاب هوشيارانه و همذات پنداري. اما اين هوشياري چه زماني رخ مي دهد و چگونه مي توان با درايت و تيزبيني تن به ازدواج داد؟ عده اي معتقدند تا زماني كه زير يك سقف زندگي نكنيم، نخواهيم توانست طرف مقابل را بشناسيم و ديده شده كه بسياري از زوجها زودتر از احساس نياز به ازدواج، ازدواج كرده اند. البته منظور از نياز، چيزي فراسوي نيازهاي مادي و جسماني شرطي شده است.

ازدواج تكامل يافتن و تعالي يافتن است. حال اگر اين انتخاب آگاهانه و هوشيارانه صورت گيرد، مي توان تقريباً به همان آرامشي رسيد كه قرآن كريم از آن ياد كرده است

 

كي و چه وقت ازدواج كردن، موضوعي است كه افراد زيادي از جمله روانشناسان باليني تلاش كرده اند تا در اين زمينه به يك جواب روشن و قاطع درباره سن ازدواج برسند. جوابي كه براي همه كاربرد داشته باشد. چيزي شبيه يك فرمول يا معادله كه بي قيد و شرط براي همه يكسان باشد. حال در اين ميلان اصلاً فرقي نمي كند كه كسي ميل و نياز به ازدواج را در خود احساس مي كند و يا اينكه فردي ديگر اصلاً حس نمي كند، اما به محض اينكه سنش به فرمول معادله نزديكتر شد، تحت فشار اطرافيان، مجبور است كه تن به ازدواج بدهد و يا آنقدر ذهنش در دامهاي شرطي شده گير كرده است كه در خيالات خود دچار خودفريبي مي شود. اما در حقيقت ازدواج به سن و سال نيست، بلكه به حس و حال دروني است، به احساسي فراي احساسات زميني.

 

ازدواج تكامل يافتن و تعالي يافتن است. حال اگر اين انتخاب آگاهانه و هوشيارانه صورت گيرد، مي توان تقريباً به همان آرامشي رسيد كه قرآن كريم از آن ياد كرده است. زماني كه روح، آمادگي لازم را براي ازدواج كردن مشاهده كرد و اين نياز دروني آشكار شد، ديگر به هيچ قيمتي بيرون راندني نيست؛ حتي اگر با آن بجنگي و بخواهي از فكرش رهايي يابي، زيرا ديگر جزيي از خودت است...

چه كسي مي تواند بگويد كه دامنه و عمق تأثير ازدواج و گستره دگرگوني و تغييري كه مي تواند در زندگي افراد ايجاد كند تا چه مرزهايي كشيده مي شود؟ !پس بهتر است عميقاً مراقب و هوشيار بود. زيرا به جز خودمان هيچ كس ديگري حاضر نيست تاوان سنگين بزرگترين و جدي ترين تصميم زندگيمان را بدهد.

 

در چه سني بايد ازدواج كرد؟

براي ازدواج علاوه بر نياز به رشد جسمي و جنسي ، رشد رواني و اجتماعي نيز مورد نياز است. در اواخر دوره نوجواني رشد جنسي تقريبا كامل مي شود و فرد توانايي توليد مثل پيدا مي كند. در اواخر سنين نوجواني اغلب دختران به فكر ازدواج مي افتند، در حاليكه پسران در اين سنين خواهان ازدواج نيستند. گرچه ازدواج تنها راه مشروع و سالم تأمين نيازهاي جسمي و رواني نوجوانان است، ولي براي يك ازدواج موفق، آمادگي زيستي، سلامت رواني، مادي و اجتماعي لازم است. به همين جهت، متخصصان سن مناسب ازدواج را براي دختران 18 تا 24 سال و براي پسران 24 تا 28 سال توصيه مي كنند. معمولا اختلاف سن 2 تا 6 سال بين دختر و پسر براي ازدواج توصيه مي شود. در صورت داشتن ازدواج زودهنگام، بهتر است داشتن فرزند تا پس از 20 سالگي به تعويق بيفتد. براي اين منظور لازم است كه زوجين با روش هاي صحيح تنظيم خانواده آشنا باشند.

 

معيارهاي يك ازدواج موفق چيست؟

انتخاب همسر از مهمترين تصميمات فرد در زندگي است، زيرا مي تواند آينده فرد را رقم بزند. تشكيل خانواده سالم، متعادل و پايدار مانند هر امر مهم ديگري به تفكر منطقي و تلاش و كوشش نيازمند است. جوان مي بايستي بر اساس معيارهاي اصولي، منطقي همسر آينده خود را شناسايي و انتخاب نمايد و آنگاه به انجام پيوند زناشويي اقدام كند. بصورت كلي اصالت خانوادگي به عنوان اساسي ترين معيار انتخاب همسر شناخته مي شود. ايمان، اخلاق نيكو و روان سالم، و تناسب زوجين در ويژگيهاي ظاهري، سني، تحصيلي، فرهنگي، تربيتي و اعتقادي از موارد اساسي در انتخاب همسر است

 

منبع : بيوته

 

 

6 تاثيري كه شبكه هاي اجتماعي روي سلامت روان ما مي گذارند

۵ بازديد

آكاايران: متخصصان حوزه ي سلامتي معتقدند كه بي تحركي و يك جا نشستن مثل سيگار كشيدن براي سلامتي مضر است. با توجه به تعداد بيماري ها و آمار مرگ ومير مرتبط با بي تحركي بايد گفت كه يك جا نشستن، يكي از بدترين بلاهايي است كه بر سلامتي مان مي آوريم. اما بدتر از آن، كارهايي است كه هنگام يك جانشيني انجام مي دهيم؛ تصور كنيد كه دقايق ارزشمند اوقات فراغت را براي شبكه هاي اجتماعي اختصاص دهيم. براي برخي افراد، اين دقايق به ساعت ها تبديل مي شوند. تحقيقات مختلف ثابت كرده اند كه اعتياد به شبكه هاي اجتماعي جزو بدترين عادت هايي است كه افراد جامعه از لحاظ روانشناسي اجتماعي با آن روبه رو مي شوند. در اين مقاله ۶ تاثيري كه شبكه هاي اجتماعي روي سلامت روان ما مي گذارند را بررسي خواهيم كرد.

آكادمي پزشكي كودكان آمريكا در زمينه ي اثرات منفي شبكه هاي اجتماعي بر كودكان و نوجوانان هشدار داده است؛ كودكان در اين فضا با احتمال «تهديدات اينترنتي» و «افسردگي فيس بوك» مواجه هستند. البته بزرگ سالان در نسل هاي مختلف نيز با اين خطرات روبه رو هستند. مطالعات گوناگون نشان داده اند كه شبكه هاي اجتماعي براي سلامت ذهن زيان بار هستند كه در ادامه به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

۱. شبكه هاي اجتماعي اعتيادآور هستند

متخخصان هنوز به توافق نرسيده اند كه آيا اعتياد به شبكه هاي اجتماعي و اينترنت پديده اي واقعي است يا خير؛ بااين حال شواهدي وجود دارد كه واقعي بودن اين دو نوع اعتياد را نشان مي دهد.

در يكي از مطالعات، نتايج تحقيقات گذشته در زمينه ي «مشخصات روان شناختي، شخصيتي و استفاده از شبكه هاي اجتماعي» بررسي شد. محققان به اين نتيجه رسيدند كه «احتمال واقعي بودن اختلال اعتياد به فيس بوك» وجود دارد؛ چراكه معيارهاي اعتياد مثل بي توجهي به زندگي شخصي، تمايل ذهني، فرار از واقعيات، تعديل و تغييرات خلق وخو، تحمل و پنهان كردن رفتارهاي معتادگونه، در افرادي كه بيش ازاندازه از شبكه هاي اجتماعي استفاده مي كنند نيز ديده مي شود.

دانشمندان همچنين متوجه شدند كه انگيزه استفاده ي مفرط از شبكه هاي اجتماعي بسته به شرايط مختلف، متفاوت است. افراد درون گرا و برون گرا به دلايل مختلفي از شبكه هاي اجتماعي استفاده مي كنند. برخي نيز به دليل خودشيفتگي به اين شبكه ها گرايش دارند. البته اين موضوع به بررسي هاي جداگانه اي نياز دارد.

تحقيقات ديگر همچنين تأييد كرده اند كه افراد به نوعي عقب نشيني يا كناره گيري تمايل پيدا مي كنند. مطالعاتي كه چند سال قبل در دانشگاه سوانسي انجام شده نشان مي دهند، نوعي علائم رواني عقب نشيني در افرادي كه اينترنت را كنار مي گذارند، ديده مي شود. اين مورد تنها به شبكه هاي اجتماعي محدود نمي شود و تمامي مدل هاي استفاده ي مفرط از اينترنت را در بر دارد.

تحقيقات بيشترِ انجام گرفته در اين زمينه نشان مي دهد، زماني كه اين گونه افراد از اينترنت استفاده نمي كنند، نوعي اثرات فيزيولوژيكي اندك، اما قابل اندازه گيري را متحمل مي شوند. فيل ريد، نويسنده ي ارشد اين مطالعات، دراين باره مي گويد: «مدت هاست مي دانيم افرادي كه بيش ازاندازه به دستگاه هاي ديجيتال وابسته هستند، هنگام كنار گذاشتن آنها نوعي اضطراب را تجربه مي كنند، اما درحالِ حاضر مي بينيم كه اين اثرات رواني همراه با تغييرات واقعي در روان افراد ايجاد مي شوند.» هنوز به طور قطع نمي توان گفت كه اين اثرات در نتيجه ي استفاده از شبكه هاي اجتماعي نيز ايجاد مي شوند يا خير؛ بااين حال شواهد بسياري هستند كه اين ادعا را قوي تر مي كنند.

۲. اندوه بيشتر و سلامتي كمتر

شواهد نشان داده اند كه هرچه بيشتر از شبكه هاي اجتماعي استفاده كنيم، غمگين تر مي شويم. تحقيقاتي در چند سال قبل نشان مي داد كه استفاده از فيس بوك با كاهش لحظه اي احساس خوشبختي و كاهش رضايت از زندگي در ارتباط است. هر چقدر كه مدت زمان استفاده ي روزانه از فيس بوك بيشتر مي شد، اين دو متغير نيز به همان نسبت كاهش مي يافت.

محققان معتقدند كه فيس بوك نوعي حالت انزواي اجتماعي ايجاد مي كند كه در ساير فعاليت هاي انفرادي موجود نيست. فيس بوك در ظاهر، منبع بسيار ارزشمندي براي برآورده ساختن نيازها فراهم مي كند و اين كار را از طريق امكان برقراري ارتباط آني و لحظه اي انجام مي دهد. يافته هاي اخير نشان داده اند كه تعامل با فيس بوك مي تواند براي جوانان، نتايج منفي داشته باشد؛ جواناني كه بايد با روابط اجتماعي موفق به فكر سلامتي و تقويت روحيه خود باشند، در عوض با استفاده از فيس بوك و شبكه هاي اجتماعي، تاثير متضادي را ايجاد كرده و خود را تضعيف مي كنند.

نتيجه ي بررسي هاي بيشتر نشان مي دهد كه استفاده ي مفرط از شبكه هاي اجتماعي با سطح گسترده تري از احساس انزواي اجتماعي در ارتباط است. تيمي از محققان، مدت زمان استفاده ي كاربران از برخي شبكه هاي اجتماعي مثل فيس بوك، توييتر، گوگل پلاس، يوتيوب، لينكدين، اينستاگرام، پينترست، تامبلر، واين، اسنپ چت و رديت را با رابطه ي آن با انزواي اجتماعي بررسي كردند. نتيجه ي اين بررسي نشان داد هرقدر كه كاربران بيشتر از اين شبكه هاي اجتماعي استفاده مي كنند، خود را از لحاظ اجتماعي منزوي تر مي دانند. علم بر انزواي اجتماعي، يكي از بدترين زيان ها را از لحاظ فيزيكي و ذهني به همراه دارد.

۳. مقايسه زندگي خود با ديگران

بسياري از افراد در نتيجه ي استفاده ي مكرر از شبكه هاي اجتماعي تصور مي كنند كه به انزواي اجتماعي دچار هستند؛ درحالي كه ممكن است با چنين مشكلي مواجه نباشند. بااين حال، همان طور كه در بالا اشاره شد، اينكه افراد خودشان را منزوي اجتماعي بدانند، يعني با يكي از بدترين مشكلات ذهني روبه رو هستند.

عامل مقايسه از مهم ترين مواردي است كه اين احساس انزواي اجتماعي را ايجاد مي كند. با نگاه كردن به جديدترين پست هاي دوستان و آشنايان مان، ناخودآگاه خودمان را با آنها مقايسه مي كنيم و درباره ي كيفيت زندگي خود قضاوت مي كنيم.

در يكي از مطالعات، نحوه ي مقايسه كردن در دو جهت «رو به بالا» و «رو به پايين» بررسي شد؛ به بيان ساده تر، محققان قصد داشتند بدانند كه ما با مقايسه كردن، خودمان را بهتر از دوستان مان مي دانيم يا بدتر.

نتيجه ي اين بررسي ها نشان داد كه هر دو نوع مقايسه كردن باعث مي شود كه احساس بدي در افراد ايجاد شود. نكته ي جالب اينجاست كه در زندگي واقعي، تنها درصورتي كه زندگي ديگران را بهتر از خودمان بدانيم، احساس بدي را تجربه مي كنيم. اما نتيجه ي اين مطالعات نشان داد كه در جهان شبكه هاي اجتماعي، هر نوع مقايسه كردن با علائم افسردگي در ارتباط است.

۴. حسادت و چرخه ي بدبختي

تقريبا همه ي ما مي دانيم كه مقايسه كردن در شبكه هاي اجتماعي به حسادت منجر مي شود. اكثر افراد اعتراف مي كنند كه تعطيلات دوستان شان در مناطق گرمسيري يا رفتارهاي مؤدبانه ي كودكان آنها، باعث حسادت مي شود.

مطالعات نشان داده اند كه شبكه هاي اجتماعي، احساس حسادت را تحريك مي كنند. نويسنده ي يكي از مطالعات كه حسادت و ساير احساسات منفي ناشي از فعاليت در فيس بوك را بررسي كرده بود، اين طور مي نويسد: «اين حجم از حسادت كه فيس بوك به تنهايي ايجاد مي كند، حيرت انگيز است. اين مسئله نشان مي دهد كه فيس بوك، شرايط لازمي را براي پرورش احساسات زشت فراهم مي كند.»

محققان همچنين معتقد هستند كه فيس بوك و ساير شبكه هاي اجتماعي مي توانند چرخه ي بدبختي ايجاد كنند. احساس حسادت باعث مي شود، افراد تلاش كنند تا ظاهر زندگي خود را بهتر جلو دهند؛ به همين دليل نيز پست هايي از جنبه هاي مختلف زندگي خود به اشتراك مي گذارند و اين چرخه دائما ادامه پيدا مي كند.

ارتباط بين حسادت و افسردگي ناشي از فيس بوك نيز بررسي شد. در نتيجه ي اين بررسي ها مشخص شد كه حسادت در رابطه ي بين افسردگي و فيس بوك نقش مهمي دارد؛ به بيان بهتر، زماني كه احساس حسادت كنترل شود، فيس بوك ديگر افسرده كننده نيست. با اين اوصاف، حسادت بيشترين تأثير را در ايجاد افسردگي ناشي از فيس بوك دارد.

۵. تصور مي كنيم كه شبكه هاي اجتماعي به ما كمك مي كنند

متأسفانه با اينكه مي دانيم شبكه هاي اجتماعي احساس ناخوشايندي را در ما ايجاد مي كنند، اما باز هم به سراغ آنها مي رويم. اين حالت احتمالا به دليل تأثيري است كه با نام «خطاي پيش بيني» شناخته مي شود. فكر مي كنيم كه استفاده از شبكه هاي اجتماعي، مثل مصرف دارو مي تواند به ما كمك كند؛ اما اين طور نيست و در نهايت، باعث شكل گيري احساسات ناخوشايند در ما مي شود. نتيجه ي اين حالت ها باعث مي شود، خطايي در توانايي پيش بيني واكنش هاي ما شكل بگيرد.

در يكي از مطالعات، احساسات افراد بعد از استفاده از فيس بوك و تصور خود آنها درباره ي احساسات شان مورد بررسي قرار گرفت. نتيجه ي اين تحقيقات نيز همانند مطالعات ديگر نشان مي داد كه افراد پس از استفاده از اين شبكه ي اجتماعي، در مقايسه با افرادي كه فعاليت هاي ديگري انجام مي دهند، تقريبا هميشه احساس بدي پيدا مي كنند. نكته ي جالب اينجاست كه اين افراد تصور مي كنند، پس از استفاده از فيس بوك، احساس بهتري دارند. البته كه چنين احساسي اصلا واقعي نيست و به الگوهاي انواع ديگر اعتياد شباهت دارد.

۶. داشتن دوستان بيشتر در شبكه هاي اجتماعي به معناي اجتماعي بودن شما نيست

تحقيقاتي كه چند سال قبل انجام شده بود، نشان مي دهد كه تعداد بيشتر دوست ها در شبكه هاي اجتماعي، لزوما به اين معنا نيست كه زندگي اجتماعي بهتري داريد. اين طور كه به نظر مي رسد، مغز ما مي تواند تعداد مشخصي از افراد را به عنوان دوست بشناسد. علاوه براين، افراد بايد تعاملات واقعي اجتماعي دارا باشند تا يك رابطه ي دوستي شكل بگيرد؛ صرفا داشتن رابطه ي مجازي كافي نيست.

بنابراين، با فعاليت در شبكه هاي اجتماعي مثل فيس بوك، به يك فرد اجتماعي تبديل نمي شويد. بررسي هاي مختلف نشان داده اند كه احساس تنهايي با شمار زيادي از بيماري هاي جسمي و روحي در ارتباط است؛ به همين دليل نيز برقراري روابط اجتماعي واقعي نقش بسيار مهمي در سلامتي افراد دارد. اوقاتي كه با دوستان مجازي خود سپري مي كنيد، به اندازه ي دوستان واقعي تأثير درماني و آرامش بخشي ندارد.

البته منظور اين نيست كه شبكه هاي اجتماعي هيچ مزيتي ندارند. يكي از مهم ترين مزاياي اين شبكه ها، برقراري ارتباط از فاصله هاي بسيار دور است. علاوه براين، به ما كمك مي كند، افرادي را پيدا كنيم كه سال هاست نشاني از آنها نداريم.

اما استفاده از شبكه هاي اجتماعي براي پر كردن اوقات فراغت يا در زمان هايي كه احساس خوبي نداريد، اصلا ايده ي خوبي نيست. مطالعات نشان داده اند كه فاصله گرفتن از فيس بوك، حتي در كوتاه مدت، به بهبود سلامت روان ما كمك مي كند. اگر احساس شجاعت مي كنيد، پيشنهاد مي كنيم از شبكه هاي اجتماعي فاصله بگيريد و شاهد نتايج آن باشيد. اما اگر بايد از اين شبكه ها استفاده كنيد، حداقل اعتدال را رعايت كنيد.

منبع : آكاايران